روزنوشت

دست از ای کاش‌ها بکش

دلم می‌خواهد بدترین داستان قرن را بنویسم اما هیچوقت دست از نوشتن برندارم. ای کاش می‌شد زندگی را جور دیگر چید. چینش‌ها عجیب حال آدم

ادامه مطلب »
ترس

برای ترس‌های بیهوده

برای ترسی که گاه دیوانه‌ام می‌کند و گاه آواره. برای هراس‌های بعد از طوفان. برای شکفتن آخرین غنچه‌ی گل رز. برای رفتن و خواندن. برای

ادامه مطلب »

یک کشتی برای همه

شاید یک روز در همین حوالی کشتی‌ای پیدا شود که کنار دریایی لنگر انداخته باشد. یک کشتی برای نجات بشریت. تو نیز جایی میان همه

ادامه مطلب »

در ستایش دست‌ها

در ستایش دست‌ها بسیار باید نوشت. باید ساعت‌ها سخنرانی کرد. دستانم عادت دارند که کلمات را کنار هم بچینند و حرف‌های مغز را روی کاغذ

ادامه مطلب »

دست از ای کاش‌ها بکش

دلم می‌خواهد بدترین داستان قرن را بنویسم اما هیچوقت دست از نوشتن برندارم. ای کاش می‌شد زندگی را جور دیگر چید. چینش‌ها عجیب حال آدم

ادامه مطلب »
ترس

برای ترس‌های بیهوده

برای ترسی که گاه دیوانه‌ام می‌کند و گاه آواره. برای هراس‌های بعد از طوفان. برای شکفتن آخرین غنچه‌ی گل رز. برای رفتن و خواندن. برای

ادامه مطلب »

یک کشتی برای همه

شاید یک روز در همین حوالی کشتی‌ای پیدا شود که کنار دریایی لنگر انداخته باشد. یک کشتی برای نجات بشریت. تو نیز جایی میان همه

ادامه مطلب »

در ستایش دست‌ها

در ستایش دست‌ها بسیار باید نوشت. باید ساعت‌ها سخنرانی کرد. دستانم عادت دارند که کلمات را کنار هم بچینند و حرف‌های مغز را روی کاغذ

ادامه مطلب »