ماجرا های من و آناهیل

سلام آناهیل عزیزم باورت می شود چقدر دلم برایت تنگ شده. حس می کنم تو برایم واقعی هستی، طوری که اگر مدتی سراغت نیایم انگار

– باید بگردم ببینم کدوم لباسو بپوشم بهتره. این نه، خوب نیست. این برای مراسمای رسمیه. این یکی هم خیلی سادست، نه. اینم چند بار

آناهیل: می دانم هنوز کاملا حالت خوب نشده اما سوالی ذهنم را مشغول کرده است. می توانم بپرسم؟ زهرا: سلام آناهیل عزیزم ، دلم برای

من: به نظرت با افرادی که مدام می خواهند به تو بفهمانند علم روانشناسی این را می گوید و با این حرف می خواهند مهر

چه خواب هایی دیدیم ولی به واقعیت تبدیل نشدند. و چه واقعیت هایی که روزی برایمان شبیه خواب و رویا شدند. در خواب چه ها

– ثانیه ها را میبینی که به تندی دارند می گذرند؟ آناهیل به راستی ساعت ها و روز ها به کجا می روند؟ آن هایی

می خواهم درباره ی آناهیل دوست خیالی ام  برایتان بنویسم.داشتن یک دوست خیالی از جهات مختلف خوب و کاربردی است. می توانی همیشه با او