برای تمرکز، یافتن یک موضوع خاص و عشق می‌نویسم

برای ماندن می‌نویسم، برای نرفتن. برای اینکه در وضعیت فعلی نمانم و به تمرکز برسم. می‌دانم من همه چیز را خوب می‌دانم. فقط باید بیشتر برایم تکرار شود. همانطور که صدای خودم را از خودم می‌شنوم. هنوز چیزی در درونم هست که شناخته شده نیست. هنوز چیزی را باید بفهمم و بخوانم. باید طوری حرف‌هایم را بگویم که انگار سال‌هاست کسی نشنیده است. باید بنوازم همان آهنگی را که کسی تا به امروز ننواخته است. باید وارد یک حوزه‌ی خاص شوم. و آنجا بنشینم. هر چه می‌نویسم در رابطه با آن باشد. یعنی من با آن موضوع خاص عجین شوم. عمق داشتن در یک موضوع خیلی مهم است.

حالا برو سراغ همان چیزی که می‌خواهی. دلت می‌خواهد درباره چه بنویسی. برای بار چندم این را می‌پرسم و می‌خواهم این بار به اقدامی بدل شود. اقدامی که موجب رضایت خاطر شود. می‌فهمم گاهی آدم از دست خودش هم ناراحت یا عصبانی می‌شود. چه بسا باید این آرامش را در کارهایش در تفریحاتش و در همین لحظه بتواند بدست آورد. انگار همه‌ی دنیا می‌خواهد چیزی را بهمان ثابت کند. همان چیزی که به آن نیاز داریم. همان حسی که همیشه می‌خواستیم. و در خواستش را می‌دهیم.

چیزی که دوستش داریم

و در این اثنا دلمان تنها چیزی را می‌خواهد که دوستش داشته باشیم. سختی؟ قطعن دارد. هر کاری این چنین است. فقط باید آرامشت را حفظ کنی و زمانی که یک دشواری رسید برای خودت آن را حل کنی. چون زمانی ما به رشد می‌رسیم که نوع کارمان را بعد از یک مدتی عوض کنیم وگرنه اگر بخواهیم همیشه به یک شیوه پیش برویم رشدی صورت نخواهد گرفت. پس باید به نوعی هر دفعه چیزی را به کار بیفزاییم تا روندمان صعودی باشد. حالا بیا برنامه‌ای بریزیم. مثلن بیا برویم سراغ یک موضوع خاص که اول از همه به خودمان کمک می‌کند. در رابطه با آن کتاب یا مقاله یا هر چیزی که هست بخوانیم.

باید طور دیگری کار را شروع کرد تا به سرانجام برسد. وگرنه با گفتن هر روزه هیچ چیزی عوض نمی‌شود. فقط هر بار کمی از اعتماد به نفسمان را پایین می‌آورد. بیا شروع کنیم تا هر روز با شوق بیشتری ادامه دهیم تا یک هدف شود برای ادامه راه. تا سوخت جت را مهیا کند. بیا شروع کنیم بقیه‌اش پیش می‌رود. می‌فهمم ممکن است گاهی حالش را نداشته باشیم. گاهی دلمان بگیرد. ولی در هر حال بهتر است هر روز ساعتی را به این کار اختصاص بدهیم.

تمرکز روی یک کار

برایم بیش از هر چیزی تمرکز مهم است اینکه بتوانم در همان لحظه بر همان کاری که انجام می‌دهم متمرکز باشم و نه کار دیگری. چون همین عامل باعث می‌شود بتوان توی یک کار پیش رفت وگرنه اگر در ذهنمان هزار چیز انباشته شده باشد آدم گیج می‌شود و هیچ کدام را نمی‌تواند درست پیش ببرد. راستش خیلی دلم چالش می‌خواهد. چالش کتابخوانی. البته چالش وبلاگ نویسی هم داریم اما وسطش یک روزهایی چیزی ننوشتم. در حالی که هر چه بود باید می‌نوشتم و منتشر می‌کردم. چون این روزها باید این کار را انجام دهم تا روی یک روتین مشخص و موضوع مشخص بیفتم. کوتاهی کردن باعث میشود در همان نقطه بمانیم و پیشرفتمان دیر اتفاق بیفتد.

تکنیک پومودورو

بالاخره ما انسانیم و خواهان پیشرفت. ذهنم که شلوغ باشد روی یک چیز خاص نمی‌توانم بمانم. تکنیک پومودورو خیلی خوب می‌تواند موجب شود که تمرکز لازم را در آن ۲۵ دقیقه داشته باشیم.

وقتی مدت زمان کاری را زیاد در نظر می‌گیرم انگار بیشتر اذیت می‌شوم و حواسم پرت می‎شود اما همین که زمان داشته باشیم و کنترل را دست خودمان بگیریم همه چیز منظم و خوب پیش می‌رود. عادت یک جا نشستن برای انجام یک کار خیلی کمک‌کننده است. فقط باید خودمان را نشسته نگه داریم و البته می‌توانیم به کافه یا جاهای دیگر مثل کتابخانه هم برویم تا از فضای خانه خارج شویم و حس متفاوتی را تجربه کنیم. البته در کافه باز هم ممکن است حواسمان پرت شود و خیلی به آن صورت نمی‌شود تمرکز داشت.

با خودت بگو که من روی کارهایم متمرکزم و می‌توانم با حسی خوب وارد اقدام شوم. همه چیز از یک عادت شروع می‌شود و به یک عادتی ختم می‌شود. عادت‌های خوب می‌توانند از ما شخصیتی موفق بسازند که روی یک نظم خاصی یک سری از کارهایش را پیش می‌برد. چقدر حال آدم خوب می‌شود وقتی می‌بیند پیشرفتی صورت گرفته است.

مطالب مرتبط

4 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *