خلوت با کلمات

تمام کلماتم سوختند. دنبال دریایم اما مسیرم به بیابان ختم می‌شود. آب می‌خواهم تا میزان این سوختگی را کم کنم. می‌دانم کار از کار گذشته

در این پست می‌خواهم با واژه‌ی «شکست» خلوت کنم. اول از همه با آن کلمه جمله می‌سازیم تا حضورش در جملات مختلف را ببینیم.  

در این پست می‌خواهم با واژه‌ی «شکست» خلوت کنم. اول از همه با آن کلمه جمله می‌سازیم تا حضورش در جملات مختلف را ببینیم.  

هنوز خودم را پیدا نکردم. لا به لای واژگان، کتاب‌ها و کاغذ‌ها گم شده‌ام. میان کاف‌ها و گاف‌ها، میان جیم‌ها و دال‌ها. من میان کلمات

می‌توان ساعت‌ها با کلمات و مفهومی که در درونش نهفته است خلوت کرد. اگر هر روز با کلمه‌ای خلوت کنیم و هر چه درباره‌ی آن

در این پست می‌خواهم با واژه‌ی «کافی» خلوت کنم. اول از همه با آن کلمه جمله می‌سازیم تا حضورش در جملات مختلف را ببینیم. ما

همین حالا باید یک کلمه استخدام کنم تا بشود درباره‌اش بنویسم. صبر کن بگذار یک دو سه را بگویم بعد هر کلمه‌ای که اول روی

در این پست می‌خواهم با واژه‌ی «امید» خلوت کنم. اول از همه با آن کلمه جمله می‌سازیم تا حضورش در جملات مختلف را ببینیم. امید

آمدم از پرواز بنویسم که دیدم بال در آوردم و در آسمان نوشتن دارم پرواز می‌کنم. به نظرم نوشتن با واژه‌های مختلف دیدی وسیع به

 رویا ابتدا رویا را به کلمات یا مجموعه کلماتی که به ذهنم رسید وصل کردم. در اینجا، برای اینکه رویا مدام تکرار نشود، فقط ابتدای