رویا
ابتدا رویا را به کلمات یا مجموعه کلماتی که به ذهنم رسید وصل کردم.
در اینجا، برای اینکه رویا مدام تکرار نشود، فقط ابتدای جمله را با رویا آغاز کردم و در ادامه فقط کلمات را نوشتم.
رویاهای خیس، بر باد رفته، عذاب آور، پریشان، دزدیده شده، محکوم به ماندن
رویای پرواز، حرکت در بینهایتها، راههای نرفته، رفتن فراتر از خویش، سیبهای سرخ، رویای مردی که طنابِ دار دور گردنش بود، آفتابی، سپیده دم، رها شدن از وضعیتی محنت بار، کلبهای در دل جنگل، یک شب برفی، ویران، فراموش شده.
بعد از اینکه گرم شدم، با رویا متنی نوشتم.
رویای رفتن فراتر از خویشتن
دلمان میخواهد رویایی را حقیقی کنیم اما چطور؟ چگونه میشود رویایی را حقیقی کرد؟ اغلب ما آدمها رویاهایی خام در ذهنمان داریم که شاید هیچوقت به حقیقت نزدیک نشوند.
گاهی دلمان می خواهد فراتر از آنچه که هستیم برویم. انسان در تمام تاریخ دنبال چیزی بود که نداشت یا در وجودش بود و میخواست فعالش کند. رفتن به بینهایتها و آنچه به ظاهر دیده نمیشود.
دیدنیها را میتوان دید و به راحتی ازشان سر در آورد اما نادیدنیها چه میشوند؟
زمانی میتوانیم به فراتر از خویش دست یابیم که همینی که هستیم را عمیق و کامل بشناسیم. کسی که خود را درست نشناسد مطمئن باشد هیچگاه فراتر از خودش نخواهد رفت.
رویا و خیال
پس در درجهی اول باید خودمان را درست بشناسیم. تمام وجودمان به تنهایی درسیست که شاید هیچ معلمی تدریسش نمیکند. و تنها کسی که میتواند آن را به ما یاد بدهد خودمان هستیم. چون هر کسی چیزهایی در وجودش دارد که دیگران فاقد آن هستند. برای همین است که درک درستی از یکدیگر نداریم.
پس برای تحقق رویاها دستگیرهی خیال را میگیریم و تا به واقعیت نرساندیم رهایش نمیکنیم.
البته تبدیل رویا و خیال به واقعیت خود مراحلی بسیار پیچیده دارد که اهلش میتوانند از پس آن بربیایند.
رویاها را باید چون سیبهای سرخی از درخت بچینیم. کاش به هر کدام از سیبها که گاز زدیم رویایی تحقق مییافت. آنوقت شاید تمام سیبها را سر یک روز تمام میکردیم تا زودتر به آنچه میخواهیم برسیم.
شعرواره
خواب میبینم یا رویا
آنکس که سیبهای سرخ را از شاخه چیده کیست
دستم را به سویش دراز میکنم
در سرزمین اندوه کسی دستهای مرا نمیبیند
شاید من رویایی فراموش شده هستم که نمیخواست اسیر اندیشهای تک افتاده شود
ترجیح میدهد تنهارو بماند تا اینکه بار دلتنگی و محنت را به دوش بکشد
مسیری را انتخاب میکند که کسی در آن نباشد
رویاهایش در هوای مه گرفته، خیس میشوند
با گرمای وجود چه کسی میتواند رویای ویران شدهاش را آباد سازد
2 پاسخ
مثل همیشه عالی بود😍.
چگونه میشود رویایی را حقیقی کرد؟ این روزها این سوالو از خودم میپرسم. یه زمانی بهش ایمان داشتم و مطمئن بودم که میتوم اونکار رو انجام بدم. الان که نسبتن همه چیز فراهمه دارم به این فکر میکنم خب که چی؟ رویام حقیقی بشه که چی بشه.
انگار یه حلقهای گم شده. همه هم و غمم رو گذاشتم تا اون حلقه هه رو گیر بیارم و دست خودمو بذارم توی دست رویاهای رنگارنگم.
ممنونم ازت صبا جونم. ان شا الله اون حلقه رو پیدا میکنی و رویاهات حقیقی و بامعنا میشن و دیگه نمیگی که چی بشه.