تو کی هستی؟
توی آینه به خودم نگاه کردم. پرسیدم تو کی هستی؟ هر چند وقت همچین حسهای مسخرهای سراغم میآید و دلم میخواهد تمام دنیا را زیر
توی آینه به خودم نگاه کردم. پرسیدم تو کی هستی؟ هر چند وقت همچین حسهای مسخرهای سراغم میآید و دلم میخواهد تمام دنیا را زیر
روی فرش اتاقم نشسته بودم و لپ تاپ را روی تختم گذاشتم و روشنش کردم. در حال لود شدن بود که از پنجره چشمم به
۱. اینکه دیروز نیامدم و ننوشتم را به حساب تنبلیام بگذار. بله میگویم بگذار چون ما آدمها تنبلی در ذاتمان است و گاهی حتا حوصله
۱. امروز پدرِ خواب را در آوردم. انگار نیمی از روز را خواب بودم و کار بخصوصی انجام ندادم. جز نوشتن صفحات صبحگاهی، انجام چالش
۱. نوشتن راه نجاتیست تا بتوانیم به پرواز درآییم. اما چطور میتوان خود را از همه چیز و همهکس جدا ساخت. ۲. کتاب سمزدایی دوپامین
-اصلن چرا باید یادداشت روزانه بنویسم؟ راستش انگاری هر روزم تکراریه. + یادداشت روزانه یه تمرینه تا بتونی برای نوشتن متنهای مهم و جدی آماده
در دنیای گیجی پرسه میزنم. گاه گنگم گاه از شفافیت لبریز. هنوز هم نمیدانم کی قرار است بعضی کارهایم را شروع کنم. مدام منتظر یک
امروز خیلی اتفاقی در یوتیوب ویدیویی دیدم که به چند خارجی فیلمی از کنسرت محسن یگانه را نشان داده بودند و آنها واکنشهای خاصی داشتند.
امروز تند و کند گذشت. امروز را دوست داشتم. شبیه مه بود، هنگامی که منظرهی مقابلت را خوب نمیبینی. شبیه نسیم بود وقتی آرام صورتت
تا آمدم شروع به نوشتن کنم ناگاه صدای باران را شنیدم. باران که چه عرض کنم، رگباریست که بر زمین میکوبد. زمین هم آخ نمیگوید
توی آینه به خودم نگاه کردم. پرسیدم تو کی هستی؟ هر چند وقت همچین حسهای مسخرهای سراغم میآید و دلم میخواهد تمام دنیا را زیر
روی فرش اتاقم نشسته بودم و لپ تاپ را روی تختم گذاشتم و روشنش کردم. در حال لود شدن بود که از پنجره چشمم به
۱. اینکه دیروز نیامدم و ننوشتم را به حساب تنبلیام بگذار. بله میگویم بگذار چون ما آدمها تنبلی در ذاتمان است و گاهی حتا حوصله
۱. امروز پدرِ خواب را در آوردم. انگار نیمی از روز را خواب بودم و کار بخصوصی انجام ندادم. جز نوشتن صفحات صبحگاهی، انجام چالش
۱. نوشتن راه نجاتیست تا بتوانیم به پرواز درآییم. اما چطور میتوان خود را از همه چیز و همهکس جدا ساخت. ۲. کتاب سمزدایی دوپامین
-اصلن چرا باید یادداشت روزانه بنویسم؟ راستش انگاری هر روزم تکراریه. + یادداشت روزانه یه تمرینه تا بتونی برای نوشتن متنهای مهم و جدی آماده
در دنیای گیجی پرسه میزنم. گاه گنگم گاه از شفافیت لبریز. هنوز هم نمیدانم کی قرار است بعضی کارهایم را شروع کنم. مدام منتظر یک
امروز خیلی اتفاقی در یوتیوب ویدیویی دیدم که به چند خارجی فیلمی از کنسرت محسن یگانه را نشان داده بودند و آنها واکنشهای خاصی داشتند.
امروز تند و کند گذشت. امروز را دوست داشتم. شبیه مه بود، هنگامی که منظرهی مقابلت را خوب نمیبینی. شبیه نسیم بود وقتی آرام صورتت
تا آمدم شروع به نوشتن کنم ناگاه صدای باران را شنیدم. باران که چه عرض کنم، رگباریست که بر زمین میکوبد. زمین هم آخ نمیگوید
آخرین دیدگاهها