اعتراف نامه

من اعتراف می‌کنم…

خیلی از اوقات خودم را آنطور که باید نشناختم. آنطور که باید و شاید باور نداشتم که در درونم چیزهایی نهفته است که کسی آن‌ها را ندارد. اما هر بار با رفتار بد بقیه به خودم سرکوفت زدم و گفتم ببین تو چقدر حقیری که دیگران بر تو ظلمی روا داشتند و نتوانستی حرفت را کامل بزنی.

اما من نه تنها حقیر نبودم بلکه محترم و کامل بودم که حق انسانی افراد را تقدیمشان کردم و خواستم محبتم را در سراسر این جهان بگسترانم اما انگار کسی نخواست با من هم قدم شود.

پس هیچگاه نباید بخاطر دیگران به خودم نهیب بزنم و بگویم آهای تو احمقی، تو ساده‌ای و توانایی خاصی نداری. بلکه باید هر بار که این افکار سراغم آمد به آن من درونی که می‌خواهد مرا بهم بریزد بگویم نمی‌خواهی آرام بگیری؟ بس نیست این همه سرکوفت؟

من تو ام، تو منی

مثلن من هم تو هستم پس چرا داری این حرف‌ها را به خودت میزنی. خب بگو تا خالی شوی اما من فکر نمی‌کنم تو به من می‌گویی. من از این حرف‌هایت مبرا هستم چون دارم تمام تلاشم را برای بهتر شدن می‌کنم. چون من آدمی هستم که اهل یادگیری‌ست و می‌خواهد تغییر را بپذیرد. می‌خواهد قبول کند که کامل نیست و برای متعالی شدن باید قدم‌های کوچکی برداشت و تا به کارهای بزرگ رسید تا انسان بزرگ و با کمالاتی شد.

بله به همین سادگی که فکر می‌کنی نیست. پس انقدر به من نگو چقدر احمقم. شاید اگر به اندازه‌ی کافی احمق نباشم نفهمم آدم ها چه موجوداتی هستند؛ که فقط به نفع خودشان فکر می کنند، نه به نفع جمع و جامعه. راستش نباید جمع ببندم چون در میان این خیل عظیم عده‌ای هم هستند که می‌فهمند و برای آگاهی تمام خودشان را حاضرند خرج کنند.

من به خودم به این وجود پایدار که پر از محبت، صمیمیت، آگاهی و انسانیت است افتخار می‌کنم. هر کسی اندیشیدن را چراغ راهش قرار نداده است. هر کسی به پشت پرده‌ی چیزها نمی‌اندیشد. اصلن حوصله‌ی این کارها را ندارد. می‌دانی زندگی همین قدر مشکل است اما من در زندگی دنبال عمق و معنا هستم.

می‌خواهم از خیلی چیزها سر در بیاورم و مو را از ماست بیرون بکشم. من می‌خواهم این زندگی که سراسر رنج و سختی است را لذت‌بخش کنم و بگویم من این زندگی را دوست دارم و به معجزه‌ها ایمان دارم. من می‌دانم کتاب‌ها معجزه‌هایی الهی هستند که یکی از مهم‌ترین‌هایشان کتاب آسمانی ما قرآن است که به راستی درسی برای زندگی‌ست. و به ترتیب بقیه‌ی کتاب‌ها که نویسندگان سال‌ها عمر خود را پای آن اثر گذاشتند تا ما بخوانیم تا آگاه بمانیم.

مطالب مرتبط

8 پاسخ

  1. اول از همه. چرا از یازده آذر به به اینور ننوشتی؟ بیام بزنمت؟
    خب حالا لطیفکی شدم به غایت مهربان. بریم سر نوشته‌هات.
    می‌خواستم اون جایی که داشتی به خودت سرکوفت می‌زدی بیام برات سخنرانی کنم، اما بعدش به خودم گفتم تو چرا درک نمی‌کنی نویسنده‌ی محترمو. بنابراین به خوندن ادامه دادم و دیدم که خودت خیلی قشنگ جواب خودتو دادی.
    یولداش جون. اون من درونیت هم به قول استاد جای خالی ما ویروسی شده. بنویس شاید با نوشتن یروساش دفع شد.
    باورت میشه از دیروز که خاک شدن یه جوونو دیدم، رهایی و آزادی عجیبی رو حس کردم؟
    حتا به این فکر می‌کنم که چرا احمق نباشم. بذار احمق باشم. اصلنم بد نیست. اونم توی دنیایی که یه لحظه هستی و یه لحظه دیگه نیستی. (دور از جونت)
    راستی منم به وجودت افتخار می‌کنم یولداش جون.
    زهرا من یکمی توی قسمت ایمان به معجزه ها گیر کردم. بدجوری گیر کردما. فعلن این روزها در حال مدارا کردن با خودم هستم.
    برگرد بنویس. لفطن.

    1. سلام صبا جونم
      چند بار اومدم سایتت اما آنقدر خسته بودم گفتم یه زمان مناسب یادداشتای جدید رو می‌خونم.
      راستیتش مشغول یه کار جدیدی شدم و خیلی سرم شلوغ شد برای همین نشد پست جدید بذارم.
      ان شا الله کار از فشردگی در بیاد حتمن دوباره یادداشت جدید میذارم.
      ممنونم که اومدی و پیگیر شدی عزیز مهربونم❤😘
      باور داشته باش که معجزه‌ها از راه میرسن و این ذهن و باور توئه که معجزه می‌سازه.

      راستی صبا بسته‌ی پستی هنوز به دستت نرسید؟

      1. مبارکه یولداش جون. امیدوارم توی کار جدیدت بدرخشی😍. چقدر خوشحال شدم. تو همیشه حالت خوب باشه و مشغول کار باش. یادداشت‌های من تا ابدالدهر منتظرت می‌مونن. نه زهرا جون. ولی کد مرسوله رسید دستم. خیلی براش هیجان دارم😍😘.

  2. سلام زهرا گلی ( ایموجی قلب)
    خوبی؟
    کم پیدایی ؟
    ای جانم
    از این خود زنی ها نویسنده جماعت خیلی دارن
    کاملن طبیعیه
    بعد هر خود زنی
    یه من قدرتمند ظهور میکنه غصه نخور
    کم کم دوز این سرکوبگر درونی میاد پایین
    و بعد تبدیل به لطافت میشه

    به به کار جدید
    به امید خدا که عالی عالی پیش میره
    هم کار رو پیش میبری و هم نویسندگی

    منم سرم خیلی شلوغ بوده امروز وقت کردم برم سایت صبا و لیلون رو درو کنم و بعدم اومدم اینجا و بعدم یه سر میزنم به عهدیه بانو
    پر قدرت ادامه بده
    تو لایق بهترینهایی
    روح خداییتو دست کم نگیر
    اون منه ملامتگر نونش از این راه در میاد
    هر وقت شروع کرد به حرف زدن خودتو مشغول کاری که دوست داری بکن، کاری که حس خوب بهت میده
    ببینه محل نمیدی جولو پلاسشو جمع میکنه میره

    1. سلام زهرا جان
      خوبم خدا رو شکر شما خوبی؟

      به امید خدا و با دعای شما دوستان ان شا الله که همه چی خوب پیش بره.
      ممنون از انگیزه و حس خوبی که بهم منتقل می‌کنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *