خلوت با کلمات | جرات

برای شروعِ خلوت با کلمات کافیست با کلمه‌‌ای که انتخاب کردیم جملاتی بسازیم. این بار نوبت کلمه‌ی جرات است.

  1. کسی که جرات حرف زدن در جمع را دارد می‌تواند آدم موفقی شود.
  2. جراتِ یافتن حقیقت را نداشت برای همین حقیقت جرات کرد بروز پیدا کند.
  3. هیچوقت جرات این را نداشتم که در مقابل خشم کسی حرفم را به کرسی بنشانم.
  4. جرات داشتن در هر زمینه‌ای ساده بدست نمی‌آید .
  5. جرات که در درونم فریاد کشید، خجالت سر جایش میخکوب شد.
  6. جرات‌مندانه، شعاری را بر زبانش جاری ساخت و تمام پرندگان از روی شاخه‌ی درختان گریختند.
  7. پرندگان دلم را با جراتی که سراغ نداشتم به پرواز در آوردم.

  8. گاهی حتا جرات نمی‌کنی که حرف حق را به زبان بیاوری.
  9. جرات یعنی ریسک کردن در مسیری که از انتهایش خبری نداری.
  10. با صلابت ایستاد، نفس عمیقی کشید و سپس جرات پیدا کرد تا به کسی که دوستش داشت ابراز علاقه کند.
  11. کسی که خالی از اعتماد به نفس است هیچگاه جرات ایستادن مقابل دیگران را ندارد.

  12. دلم پر از حرف‌ها و فریادهایی‌ست که هیچوقت جرات بازگو کردنشان را پیدا نکردم.
  13. جرات‌مندی از ویژگی‌های بارز یک عاشقِ صادق است.
  14. صلاحیت یک شخص زمانی ثابت می‌شود که جرات داشته باشد خودش را همانطور که هست معرفی کند و برای اثبات خویش دست به دروغ نزند.
  15. هر چقدر هم جرات پرواز داشته باشی تا زمانی که تمرین نکنی، پرند‌ه‌ی خوبی در آسمان اندیشه و افکارت نخواهی شد.
  16. سرم پر از ناامیدی و زمزمه‌های درونی‌ست؛ با این حال، پرجرات به زندگی ادامه می‌دهم.

  17. سربازی که به عشق وطن تمام جراتش را جمع می‌کند و در خط مقدم قرار می‌گیرد یک قهرمان واقعی‌ست.
  18. جرات تنها یک کلمه نیست بلکه جهانی‌ست که هر شخص می‌تواند در وجودش آن را بسازد.
  19. بار‌ها حسرت خوردیم که چرا آن روز جراتِ حرف زدن نداشتم و همین باعث شد که آینده‌مان را به نابودی بکشانیم.
  20. گاهی دیدگاه دیگران درباره‌ی کاری که می‌خواهیم انجام دهیم باعث می‌شود که جرات حرکت در آن مسیر را نداشته باشیم.
  21. کسی جرات مقابله با سختی‌ها و مشکلات را دارد که هر روز روی شخصیتش کار کرده باشد.

جرات یعنی

دیواری محکم برای تکیه کردن

میخی که بدون کج شدن در سفتی دیوار فرو می‌رود

خودم با علاقه مسیرم را مشخص می‌کنم نه دیگران.

بتوانم به برخی پیشنهادها جواب منفی بدهم

نترسیدن

شهامت قدم گذاشتن در مسیری ناشناخته

ایستادگی در سختی‌ها

حرف حق را آزادانه بیان کردن

دفاع از خود در مقابل زورگویان

یک منِ قوی

شکافتن مسائل ناشناخته

انجام کاری که ممکن است برخلاف مدل شخصیتیمان باش

جرات، برای اثبات حقیقت

شاید شما هم از جمله افرادی باشید که شهامت و جرات کافی برای ایستادن در مقابل ظلم (یا هر چیز دیگری) را ندارید. قطعن کسی که جرات انجام کاری را ندارد در حال مقابله با ترسی‌ست که با یادآوری آن کار بر او چیره می‌شود. اما چطور می‌توان بر این ترس غلبه کرد؟

به نظر می‌رسد کسانی که اعتماد به نفس کافی دارند خیلی راحت‌تر می‌توانند صحبت کنند و نظرشان را بگویند. البته بستگی دارد که آن نظر در چه رابطه‌ای باشد. گاهی ابراز نظرات مخالف در جمعی نیاز به جرات دارد. ممکن است بعضی از افراد حرفشان را قورت بدهند و خیرش را بخورند چرا که پاسخگویی به افرادی که نظر متفاوتی دارند کار ساده‌ای نیست.

اما آن شخصی که جرات پیدا می‌کند که هر چه هست و نیست را بگوید دارای اطلاعاتی کافی هم هست و این یکی از ویژگی‌هایی‌ست که می‌تواند از ما چنین فردی بسازد.

کسی که اطلاعات زیادی درباره‌ی موضوعی خاص ندارد همان بهتر که نظرش را برای خودش نگه دارد. آدمی که می‌خواهد حقیقتی را به زبان بیاورد اول از همه می‌اندیشد که آیا برای حرفم گواهی و شواهدی دارم؟ آیا قادرم به سوالاتی که در آن حیطه ممکن است از من پرسیده شود پاسخ درست و کاملی بدهم؟ آیا این جمع توان حمل این حقیقت را دارد یا همان اول کاری همگی روی سرم خواهند ریخت؟ سنجیدن تمام این نکات قبل از اینکه چیزی را بگوییم حتا مهم‌تر از جراتِ بر زبان آوردنشان است.

***

مثلن کسی جرات‌مند است اما هر جایی که می‌رسد یک سری بحث‌ها را وسط می‌کشد.  این ویژگی بسیار ارزنده است اما دلیل نمی‌شود هر جایی از آن استفاده شود. من باید بدانم که جراتم را کجا به رخ بکشم. کجا خودم را تخلیه کنم تا حرفی در دلم نماند. اینکه از شهامتم در جای نادرست استفاده کنم به ضررم تمام می‌شود.

مثلن کسی بسیار پر شر و شور است و می‌بیند دعوایی رخ داده است. خودش را به دل دعوا می‌اندازد تا به همه نشان دهد که پر دل و جرات است اما این به قیمت جانش تمام شود.

او هدفش نمایش این ویژگی بود نه کمک کردن یک فرد بی‌گناه چون اصلن خبر نداشت که آن دو نفر چرا به جان هم افتاده بودند. اما وقتی من بدانم که فردی واقعن بی‌گناه دارد آزار می‌بیند و جرات به خرج دهم این یعنی در مسیر درست گام برداشتم.

جرات، شجاعت، فداکاری

جرات، شجاعت، بی‌باکی، شهامت، جوانمردی، فداکاری، ایثار، با شنیدن این کلمات اولین چیزی که به ذهنت خطور می‌کند، چیست؟

شاید هر کسی چیزی متفاوت به ذهنش برسد یا حتا خاطره‌ای برایش تداعی شود. من اما یاد آن سربازی می‌افتم که با تمام عقایدش بخاطر خدا و به عشق مردم، پوتینش را به پا می‌کند و وارد مسیری می‌شود که هر کسی جرات رفتن به آن را ندارد. با دشمنی مقابله می‌کند که خیلی‌ها از دور هم با دیدن چنین صحنه‌هایی غالب تهی می‌کنند. اما این شجاعت از کجا می‌آید؟

وقتی ارزش یک فرد وطن‌پرستی باشد او حاضر است تمام دارایی‌اش را بگذارد و برود. نیاز نیست برایش جرات را معنا کنیم چون او خود به تنهایی معنایی برای این واژه است.

کسب مهارت

حالا برای اینکه آدمی شویم که جرات حرف زدن در یک جمع، جرات حفظ ارزش‌ها، جرات ایستادن در مقابل حق و حقیقت و جرات دفاع از نظر را داشته باشیم باید چکار کنیم؟

به نظرم این یک مهارت است که با تلاش، کسب اطلاعات بیشتر در این زمینه و کمک گرفتن از یک فرد باتجربه یا یک مشاور بدست خواهد آمد.

کسی که حقش را به سادگی می‌توان پایمال کرد یعنی در ظلمی گرفتار شده است و نیاز به یک نجات‌دهنده دارد تا ابتدا دستش را بگیرد و از آن وضعیت بیرون بکشد سپس ماهی گیری یادش بدهد که او نیز انسانی جرات‌مند شود.

***

کسب این مهارت برای هر یک از ما ضروری‌ست. اولین نفر هم خودم هستم که گاهی جرات قدم نهادن در یک مسیر را ندارم و ترسی تمام وجودم را دربرمی‌گیرد.

جرات پیدا کردن، ذهنی آماده می‌خواهد. نیاز به شخصیتی دارد که خودساخته باشد. کسی که روی ضعف‌هایش کار کند، یعنی قادر است این ویژگی را هم بدست آورد. خیلی از افراد حاضر نیستند ضعف‌هایشان را بپذیرند و همیشه تصور می‌کنند شخصیتی کامل دارند. در حالی که با یک برخورد متوجه می‌شوی که آن‌ها در تله‌ای گیر کرده‌اند که رهایی از آن تنها به خواست خودشان است وگرنه کسی قادر نیست آن‌ها را تغییر دهد.

 

در ادامه پیشنهاد می‌کنم وارد لینک‌های زیر شوید و خلوت با کلمات را بخوانید.

 

خلوت با کلمات| احساس

خلوت با کلمات| تغییر

خلوت با کلمات| تصمیم

خلوت با کلمات| خانه

خلوت با کلمات| رویا

خلوت با کلمات| پرواز

 

 

مطالب مرتبط

4 پاسخ

  1. وای زهرا شگفت‌زده شدم. اولن که بهت تبرریک میگم بابت این ایده‌ی قشنگی که پیاده‌ش کردی، دومن اینکه چقدر جالبه که تو اومدی از رابطه‌ی این کلمه با موضوعات دیگری هم نوشتی. جمله‌هایی هم که نوشتی یه جمله‌ی الکی نبودن، فکرشده و حساب‌شده بودن، به‌نظر می‌رسه که تمامن روی اون واژه تمرکز کردی و افکار و اندیشه‌ها و عقاید و باورهات رو با اون کلمه معنا کردی. چقدر حیرت‌انگیز. آفرین بهت، آفرین. این کار منجر به خودشناسی می‌شه. خیلی خوب شد که این یادداشتت رو خوندم. تو یه نگاه جدید به کلمات داشتی، هم تعریفشون کردی و هم شخصی‌سازیشون کردی و هم تجارب و تصوراتت رو از اون کلمه نوشتی.

  2. جمله‌هات اینجا نشسته، گریه می‌کنه. زاری می‌کنی. از برای من، چشماتو ببند. پرتقال من. یکی رو بزن. یکی رو نزن.
    راستی یولداش جون چرا نمی‌نویسی؟ چرا نمی‌نویسی؟ چرا نمی‌نویسی؟ چرا می‌نویسی به توان هزار.
    زهرا وبینارهای اهل نوشتن رو شرکت می‌کنی؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *