نویسندگی با اندکی دیوانگی

گراهام گرین می گوید: برای نویسنده شدن آدم باید کمی هم دیوانه باشد.

نوشتن با دیوانگی عجین شده است. یک نویسنده به چیز هایی فکر می کند که شاید هیچکس به ذهنش هم خطور نکند. شاید اگر دیگران بفهمند او در ذهنش چه می گذرد بگویند اون مجنونی بیش نیست.(البته کمی با اغراق)

هر کسی توان نویسنده بودن را ندارد چون این کار راحت نیست. اینکه بتوانی ساعت ها بنشینی یک جا و به یک چیز زل بزنی و از جهت های مختلف نگاهش کنی یا حتی به برگه ی سفید خیره شوی و چندین دقیقه دستت را از روی کاغذ برنداری و همینطور بکوب بنویسی شاید عجیب باشد یا از بیرون چندان برای بقیه خوشایند نباشد.

اما یک نویسنده اصلا به اینکه دیگران چه می گویند نباید فکر کند زیرا تمرکز مهم ترین چیز است.

گاهی که نشسته ام فکر می کنم چرا همچین فکر های مسخره ای باید به ذهنم برسند؟ بعد به خودم می آیم و می گویم مگر خیالپردازی همین نبود. من نیز خیال پردازم و نویسنده بودن قطعا بهایی سنگین دارد. برای هر چیز خوبی باید چیز های بد را نیز تحمل کنی تا بتوانی موفق باشی.

به نظر می رسد یکی از موارد نویسنده ماندن همین دیوانگی و مجنون وار نوشتن است وگرنه نمی شود هیچ کاری کرد. هر کسی نمی تواند در این حیطه فعالیت کند و دوام بیاورد مگر با اندکی دیوانگی!

و به همین سادگی 🙂

مطالب مرتبط

یک پاسخ

  1. به‌نظر من هم هر کسی نمی‌تونه تو این مسیر دووم بیاره. من هنوز هم که هنوزه خانواده‌ام بهم می‌گن که زیادی توی اتاق نشستن خوب نیست و این یه جور افسردگی و مردم‌گریزیه. اما من مخالف این عقیده‌ام. من می‌تونم ساعت‌ها توی اتاق بشینم و بنویسم یا با خودم خلوت کنم و این کاریه که بهم آرامش می‌ده.
    ممنونم از مطلب خوبت❤️🤍

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *