عادت زدایی

عیبی ندارد اگر باختی، شکست خوردی یا حس کردی یک چیزی در وجودت دارد اذیتت می کند شاید این ها دارد به تو می فهماند که حالا وقت آن است قدم اول را برداری. به ادامه ی مسیر فکر کن.

چه عادت هایی موجب شده روز های بدی را بگذرانی؟ آیا عادتی داشتی که مدام آزارت دهد؟

همیشه هم قرار نیست عادت های خوب بسازیم. اتفاقا اولین و مهم ترین چیز زدودن عادات بد است. چیز هایی که مانع رشدمان می شوند و همیشه حس می کنیم در حال درجا زدن هستیم. چیزی که سالیان سال است که به آن فکر می کنم. ساختن یک عادت خوب و جدید، سخت است اما از بین بردن یک عادت چطور؟

عاداتی که ما را آنچنان در برگرفته اند که اصلا حواسمان نیست و گویا خبر نداریم چه اتفاقی دارد رخ می دهد چون آنقدر اسیرش شدیم که فکرش را هم نمی کنیم مسیر دیگری هم وجود دارد و می توانیم از آن عبور کنیم و چیز های تازه ای تجربه کنیم.

از آنجایی که ما از برخی چیز ها می ترسیم؛ برای همین سمتشان نمی رویم اما این جمله را همه شنیده اند که هر وقت از چیزی ترسیدی خودت را درونش بینداز و اتفاقا به جای فرار شروع کن و انجامش بده.

مثلا من  این روز ها ذهنم درگیر این بود که اگر برای اولین بار لایو بگذارم و نتوانم صحبت کنم چه؟ استرس بگیرم و خراب شود و …

باید انجامش بدهم و امتحانش کنم تا بفهمم از پسش برمی آیم. این مسیر از همین جا آغاز می شود. گاهی باید از آنجایی که هستیم فاصله بگیریم و به مسیر دیگری برویم. مسیری که ناآشناست و می ترسیم تنها باشیم یا گم شویم.

این ترس به موقع و به اندازه موجب رشد و حرکت ما می شود. می فهمیم انجامش به نفعمان است تا اعتماد به نفسمان را بالا ببریم. حفظ چیزی که داریم هم به اندازه ی خودش مهم و حیاتی ست اما گاهی باید یک سری دارایی ها را نادیده گرفت و سراغ چیز های دیده نشده رفت. از یک جایی به بعد همه چیز عادت می شود حتی عشق به یک شخص. اما باید این عادت را تنظیم کرد تا موجب بی میلی نشود.

مسئله آنجایی سخت به نظر می رسد که فکر می کنی دیگر راهی نمانده و در تلاطمی تا با کشف چیزی تازه بر عادتت غلبه کنی. این مسیر سخت و طاقت فرساست.

تو اگر برای چیزی ناراحت نشوی غیر عادی ست چون ما انسانیم و دلمان می خواهد دیده شویم، کسی دوستمان داشته باشد، ازمان تعریف کند و این به ما حس ارزشمندی و اعتماد به نفس می دهد. اگر این ها را نداشته باشیم مدام اذیت می شویم و حس خود کم بینی درونمان بوجود می آید. دلت می خواهد محو شوی تا دیگر کسی تو را نبیند.

فکر می کنی مشکلی داری که کسی قبولت نمی کند یا هنوز توان انجام یک سری کار ها را نداری. اتفاقا به واسطه ی این ذهنیات منفی و ترس هایی که درونت ایجاد می شود، ذهنت فعال می شود و تو دنبال راهکاری می گردی.

بعد از خودت می پرسی اشتباه من چیست؟ چه مشکلی وجود دارد؟ چرا فقط دارم دور خودم می چرخم؟ باید چکار کرد؟ و هزار سوال دیگر که باید مجالش فراهم شود تا بتوان بیان کرد. همگی احساس داریم و این احساس با رفتار هایی خدشه دار می شود. گاهی همین خدشه ها و آسیب ها ما را به حرکت وادار می کند پس وقتی در زندگی ضربه ای خوردی بدان که وقت تغییر است.

از همان جایی که آمدی برگرد و عادت زدایی کن.گاهی بازگشت از یک مسیر هم کم از پیش رفتن در همان مسیر ندارد. دوربینت را بردار و تمام عادات ریز و درشتت را بازبینی کن.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *