جملات کوتاه درباره ی کتاب و کتابخوانی

همیشه کتاب ها دور و برم بودند. یک روز کتابی از دستم افتاد. صدای ناله اش را شنیدم و برای اطمینان از اینکه کتاب هم حرف می زند آن را برداشتم و همینطور صفحه ای را گشودم. کمی خواندم و برگه اش را تا زدم . همین که این کار را انجام دادم صدای آهی دوباره مرا گوش به زنگ کرد. هنوز شک داشتم صدا از کتاب باشد.

کتاب را روی میز قرار دادم و رفتم یک کاسه پفک برداشتم ، چند تایی از آن خوردم . بی توجه به دست کثیف و نارنجی ام دوباره کتاب را برداشتم. این بار صدایش در آمد و گفت: بسه چقدر اذیتم می کنی…

با خنده گفتم پس تو حرف میزنی.  کتاب گفت: پس این جملاتی که توی من میخونی چیه؟

حواسم را جمع کردم تا دستم به صفحه ای برخورد نکند و گفتم: نه منظورم اینه که مستقیم داری باهام صحبت می کنی.

-تو هم آزار داریا. بخاطر اینکه باهات حرف بزنم هر کاری کردی تا صدام در بیاد.

– راستشو بخوای من عاشق کتابام فقط می خواستم شکم برطرف شه. دلم میخواد یه کم از خودت برام بگی.

– یسری جملات کوتاه میگم  تا بتونی با دقت گوش کنی و به ذهنت بسپاری.

– باشه پس شروع کن.

 

جملات کوتاهِ کتابی:

۱٫ اگر کتاب نخوانی روزی می رسد که دیگر حتی نمی توانی خودت را هم بخوانی.

 

۲٫ کتاب ها ما را به جاهایی می برند که هیچکس نمی تواند ببرد حتی خودمان.

 

۳٫ کتاب ها دروازه ای هستند به سوی رویا هایی که هیچوقت حقیقی نشده اند.

 

۴٫ بپذیر که با کتاب نخواندن تنها یک بار می توانی زندگی کنی.

 

۵٫  کتاب ها را بردار و هر کدام را ورق بزنم اگر جمله ای تو را به تامل واداشت بدان که آن کتاب خواندنی تر است.

 

۶٫ بعضی کتاب ها راهی بهمان نشان می دهند که هزار مشاور نمی تواند.

 

۷٫ اگر به کتابی علاقه مندی ماهی یک بار آن را بخوان تا به کسی تبدیل شوی که بتواند در رابطه با آن کتاب سخنرانی کند.

۸٫ حقیقت این است: کسی که کتابی نخوانده یعنی زندگی شگفت انگیزی را تجربه نکرده است، کافیست فقط یک بار بخواند.

۹٫ فقط کافیست شروع کنی تا برای دفعات بعد کتاب ها خودشان تو را فراخوانند.

 

۱۰٫  کتاب یعنی کت و آب، چیزی که تو را گرم می کند و چیزی که وقتی تشنه ای سیرابت می کند.

 

۱۱٫ آهنگ هر کتاب با دیگری متفاوت است همان آهنگی را انتخاب کن که به آن علاقه داری.

 

۱۲٫ بنویس کتاب اما بخوان صد سال زندگی که کمتر کسی تجربه اش می کند.

 

۱۳٫ در کتابفروشی که قدم می زنی فراموش نکن که کتاب ها از هر سو صدایت می کنند پس به صدایشان گوش بده و به سمتشان برو.

۱۴٫ اگر از تو پرسیدند چرا کتاب می خوانی؟ بهشان بگو چون دلم می خواهد چیز هایی را تجربه کنم که هیچوقت در زندگی مجال آن ها پیش نمی آید.

 

۱۵٫ ببین چگونه سطر به سطرکتاب ها پر از واژه است تو نیز سطر به سطر وجودت را از چیز های خوب پر کن.

 

۱۶٫ کتاب را نخوان آن را بخور و خوب بچش.

 

۱۷٫ کجاست کسی که دم از فرهنگ می زند اما خودش تا به حال یک کتاب هم نخوانده است.

 

۱۸٫ کتاب ها به یکدیگر نگاه می کنند و می گویند یعنی چه کسی ما را بر می دارد و در آغوش می کشد.

 

۱۹٫ وقتی کتابی را روی میز رها می کنی و دوباره سراغش می روی هیچوقت نمی گوید چرا رفتی بلکه هر بار از همان جایی که حرفش را قطع کردی شروع به صحبت می کند.

 

۲۰٫ کلمات کتاب را بنوش تا تشنگی ات برطرف شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *