حوادثی که مسیر زندگیمان را تغییر می دهند!

خوشحالم و بر این باورم که حوادثی که در زندگی من رخ داد موهبتی بود که باعث رشد و نمو و استحکام شخصیتی و قوی شدن نیروی ایمان شد. من امروز به خاطر قدردانی از زندگی که دارم گریه می کنم…

– سوپ جوجه برای تقویت روح زنان/جک کنفیلد

 

می دانم اگر این حادثه در زندگی من رخ نمی داد قطعا من حالا اینجایی نبودم که هستم. مسیر خواسته هایم عوض میشد. شاید در آن زندگی داشتم به چیز دیگری فکر می کردم. و دغدغه ام اینی نبود که حالا هست.

خدا ما را از میانه ی یک مسیر بر می دارد و در ابتدای یک مسیر دیگر می گذارد. درست است که باید با تمام غم های درونی کنار بیاییم اما اینکه بهمان فرصت می دهد دوباره شروع کنیم جای شکر دارد. اینکه فرصتی دیگر بهمان داده تا باز هم مسیری را با داشته ها و نداشته هایمان طی کنیم. حتی ندانیم در این مسیر چه اتفاقاتی قرار است برایمان پیش بیاید.

نمی دانم چرا یاد مسیر یک بازی افتادم. شخصیتی در بازی وجود دارد که ما آن را به پیش می رانیم و خبر نداریم جلوتر چه چیزی انتظارش را می کشد  اما همیشه حواسمان هست تا زمین نخورد یا خطری تهدیدش نکند. آماده ایم که اگر حیوان یا دشمنی خواست جلویش را بگیرد آن را بزنیم که از دور  حذف نشویم و بتوانیم ادامه دهیم.

حتما شما هم یک بار چنین بازی هایی را انجام داده اید . من که بچه بودم کلی بازی می کردم از قارچ خور(سوپر ماریو) گرفته تا هرکول و تارزان و هری پاتر… خیلی از اوقات در مراحل بالاتر شخصیت جانش را از دست می داد و باز از نو آن مرحله آغاز میشد. من باز تلاش می کردم تا بتوانم از آن قسمت سخت بگذرم. هیجانش به دستانم وارد میشد و گاهی دکمه را محکم تر می فشردم. انگار این کار باعث میشد او سریع تر بدود 🙂

مسیر زندگی هم شبیه بازی ست. تو مسیری را  با احتیاط می روی و به جایی می رسی، ناگهان اتفاقی تو را از میان بر می دارد . تو نمیمیری اما ناچاری از نو آغاز کنی.

شاید آن لحظات ابتدایی که در شوک بزرگی قرار داری نفهمی خب چرا باید این اتفاق برایم می افتاد و غم ها روی سرم هوار میشد. بعد که یک سال یا چند سال می گذرد هر بار به حکمت های نهفته در پس آن حادثه پی می بری و اتفاقا بیشتر خدا را شکر می کنی. چون مسیری که داشتی می رفتی شاید تو را بیش از این می شکست.

بالاخره همه ی ما در زندگی چنین تجربیات کوچک یا بزرگی داریم. باید از درونش حکمت ها را بیرون بکشیم تا مدام نگوییم چرا من باید این سختی را متحمل می شدم. در حالت عادی ما به تغییر ها تن نمی دهیم. برداشتن قدمی که موجب تغییر یک اخلاق بد یا یک حس نادرست می شود  را نادیده می گیریم. اما همین ما وقتی با مشکلی سر شاخ می شویم مجبوریم تغییر کنیم. چون شرایطی که در آن بودیم را دوست نداریم.

مطالب مرتبط

یک پاسخ

  1. به لطف رخ دادن اتفاقی از دوساله گذشته تا به حال تغییرات مفید زیادی در زندگیام ایجاد شده است که خیلی ها خواسته و خیلی ها ناخواسته بود.اما هرچه که بود آدم جدیدی از من ساخت که هنوز هم اورا به خوبی نمی شناسم اما میدانم انسان بهتر ورژن بهتری است .همان اتفاقات در شیوه ی ارتبازیم با خدا هم تغییرات زیادی ایجاد کرد.
    مدت هاست که از خدا بابت تمام چیزهایی که در زندگی به من داده است و نداده است ممنون و متشکر هستم
    رضایت به آنچه برایت رخ می دهد اوج احترام به حکمت خداست

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *