آیا تولید محتوا برای سایت سخت است؟

می دانم شاید شما هم مثل من فکر می کنید نوشتن یک محتوای خوب برای سایت سخت است.

اما بگذارید بهتان بگویم که سخت نیست بلکه طاقت فرساست و کچل می شوید تا بتوانید داده ای مناسب را از ذهنتان بیرون بکشید .

نه نرو، صبر کن. نمی خواستم تو را بترسانم. این را فقط بر اساس تجربه ام گفتم. پس حتمن می گویی چکار کنم تا سخت نباشد.

اول از همه حواست باشد که عجله نکنی. بسیاری از ما آدم ها برای رسیدن به مقصد و نتیجه عجول هستیم. فقط می خواهیم زودتر به آن رویایی که در ذهن ساختیم برسیم. در حالی که توجه به مسیر تنها چاره ی کار ماست. وقتی چیزی برای ارائه نداشته باشی حتی دست به دامن آشغال ها و نخاله های کف خیابان می شوی. بعد فکر میکنی و در بحر آن فرو می روی تا اینکه بتوانی یک چیز بکر از آن بیرون بکشی.

و نوشتن همینگونه است تو باید از تک تک اتفاقاتی که در اطرافت رخ می دهد. از چیزهایی که می آموزی. تجربیاتی که در مسیر های متفاوت و پر چالش بدست می آوری بنویسی.

آنوقت اگر مخاطبی به نوشته ی تو رسید حرف هایت برای او که تازه در ابتدای راه است بسیار انگیزه بخش خواهد بود.

همین ، فقط همین کافیست تا هم خودت یاد بگیری هم چیزی را ارائه بدهی که برای بقیه مفید باشد حتی اگر در دل روزمرگی آن را بدست آورده باشی حتی اگر لازم است ماجرای یک روزت را بنویس تا نتیجه اش را با بقیه به اشتراک بگذاری. که بگویی مثلن فلان رفتارم اشتباه بود به این دلیل و آن دلیل …

من برای چه اینجا هستم ؟

ما خیلی از چیز ها را می دانیم اما نیاز به تلنگر داریم. تلنگری که از جا بلندمان کند و به فکر کردن وادارد.

اینکه از خودمان این سوال اساسی و مهم را بپرسیم : ” من برای چه اینجا هستم ؟ و قرار است چه کار مفیدی را انجام دهم؟ ”

بالاخره هر کدام از ما حتی اگر خودمان را قبول نداشته باشیم هم باز می خواهیم  به یک صورتی به رضایت برسیم. خسته می شویم از اینکه در یک حالت بمانیم. در این صورت است که چالش ها را می پذیریم.

چالش هایی برای تغییر  و در صورتی موفق می شویم که در شلوغ ترین روز ها هم به آن کار مهم پایبند بمانیم.  شاید این چالش نوشتن روزانه و انتشار منظم آن نوشته ها باشد.

شاید بگویی نسخه ی اولیه ی نوشته همیشه ناقص است اما فکر کن تو قرار است مقاله ای را تکمیل کنی. اگر آن را در سایتت بگذاری مصمم می شوی که ادامه اش را بنویسی.

سعی کن متنی را کامل کنی

نیاز نیست هر روز یک پست جدید در وبلاگت بگذاری تا تاریخ ها پشت سر هم و منظم باشند. بلکه تو نیاز داری یک موضوع را برداری و هر چه می خوانی را به آن ربط بدهی و ذهنت شبیه قلابی باشد که در طول روز هر چه میبینی و می خوانی سریع به تو یادآوری کنند که این را می توانی در مقاله ای که در حال نوشتنش هستی استفاده کنی. اینجا یعنی تو روی یک موضوع تمرکز کردی و توانستی از جنبه های مختلف آن را بررسی کنی.

حتی می توانی کلمه ای که مرتبط با موضوعت هست را برداری و کلمات مختلفی را کنارش بگذاری مثلن نوشتن و صبر، نوشتن و عشق  و …   بعد بیایی کلمه ی دوم را به کلمه ی ثابت که موضوعت هست پیوند بدهی. حتمن اگر خلاقیتت را چاشنی نوشتن این موارد کنی خودت هم لذتی متفاوت را تجربه خواهی کرد.

اینگونه یک مجموعه ی کامل خواهی داشت که حتی برای خودت هم سرشار از درس و یادگیری ست. چون تا به حال یک موضوع را از جوانب مختلف نسنجیدی و ربطشان ندادی.

سختی کار وبلاگ نویسی

اگر فکر می کنی وبلاگ نویسی راحت است سخت در اشتباهی.(می دانم دوباره تکرارش کردم) این حرف را کسی می زند که بیرون از گود ایستاده و دارد به نوشته هایمان نگاه می کند و حتی ازشان ایراد هم می گیرد. کسی که تا به حال یک جمله ی درست و حسابی هم نتوانسته بنویسد.

گول ظاهر نوشته را باید خورد تا فهمید چقدر کار پشتش هست.  با تمرکز و دقت حتما متوجه خواهید شد.

 

از بس پشت میز می نشینم زانوانم درد گرفتند برای همین وسط نوشتن بلند شدم تا به دنبال راه چاره بگردم. ولی مدیونید اگر فکر کنید این کار برای فرار از نوشتن بوده است بلکه برای بهبود فضای نوشتن بود.

با خودم گفتم خب می توانم یک بالشت را زیر پایم بگذارم که دیگر پایم آویزان نباشد. دیدم پارکت خیلی خاک است. (باور کنید من هرچند وقت تمیزش می کنم اما نمی دانم این خاک های وحشی از کجا سر و کله شان پیدا می شود. گاهی با خودم می گویم بهتر است تمیز نکنم تا اینکه هر دفعه تمیز کنم و باز دو روز بعد خاک ها دوباره از راه برسند. گاهی باید بیخیال بود و رد شد…)

برای اینکه کار را سرعتی انجام دهم تصمیم گرفتم دستم را سریع همان قسمتی که قرار است بالشت را قرار دهم بکشم. باورتان نمی شود خاک ها و پرز ها کف پا و دستم را سیاه کرده بودند.

نگذارید سایتتان تار عنکوبت ببندد

فکر کن تو هم مدتی به سایتت سر نزنی و یادداشتی در آن قرار ندهی آنوقت علاوه بر خاک و سیاهی ، تار عنکبوت هم بر دیواره هایش می بندد.

پس هر روز هم اگر سر نزدی و پاکسازی انجام ندادی هر دو سه روز باید انجام دهی. تمیزکاری اتاق هم باید همینطور باشد چون واقعن دیدم بعد از دو روز دوباره سطح پارکت پر از خاک می شود.

البته من از آن دسته آدم هایی نیستم که هر روز یک پارچه دستشان هست و دارند گوشه کنار اتاق و خانه را تمیز می کنند و می سابند. حس می کنم یا دارند از یک کاری فرار می کنند یا خیلی دیگر بیکارند وگرنه چه لزومی دارد آدم اولویت هایش را رها کند و به جای تمیزکاری ذهن به تمیز کاری فضا بپردازد.

(می دانم تمیز بودن فضا مهم است اما بیش از اندازه که باشد فقط وقتمان که مانند گنج ارزشمند است از دست می رود.)

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *