دوام بیاور

۱. همانطور که در باشگاه زیر لب می‌گویم: دووم بیار دیگه آخرشه. وقتی وسط یک ساعت نوشتن هستم و دیگر انگار چیزی برای نوشتن ندارم

ادامه مطلب »

عشق به او

۱. دیوانگی اولین کلمه‌ای است که ابتدای نوشتن به ذهنم می‌آید. نمی‌دانم همینطور بیهوده شاید هم دلیلی دارد. هر چیزی ممکن است دلیل نداشته باشد

ادامه مطلب »

فاصله‌ها را کم کن

چه شد؟ چشمه‌ی جوشان درونت خشک شد؟ نمی‌توانی آنطور که می‌خواهی بنویسی؟ تصور می‌کنی همه‌ی کلمات رفته‌اند و تو را تنها گذاشتند؟ حست را می‌فهمم.

ادامه مطلب »

نوشتن و سفر

من هم نوشتن را دوست دارم هم سفر. ترکیب این دو یک ترکیب بهشتی است که باید هر نویسنده‌ای تجربه‌اش کند. برعکس خیلی از اوقات

ادامه مطلب »

سفرنامه

روز چهارم و پنجم سفر دیروز از صبح تا شب در حرکت و تلاطم بودم. آنقدر خسته شدم که حال یادداشت نوشتن نداشتم هر چند

ادامه مطلب »

کاشان

ساعت ۲۳:۱۸. روز دوم سفر است. خیلی خوابم می‌آید و حال نوشتن از امروز را ندارم. اما باید بنویسم تا چیزی فراموش نشود. دلم می‌خواهد

ادامه مطلب »

سفرانه

دوشنبه – ۱۳:۳۶ در جاده‌ی تهران قم هستیم. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم می‌خوانم. ۲۵صفحه‌اش را با چشمانم بوسیدم. چه نثری، چه نثری. همیشه

ادامه مطلب »

زندگی در پیش‌رو

هیچوقت دوست ندارم نوشته‌ام را با جملاتی نصیحت‌گونه شروع کنم اما خب چه کنم گاهی اینطوری می‌شود. هر چه در ذهنم داشتم برای نوشتن پرپر

ادامه مطلب »

کاش تماس نمی‌گرفتند

کمبود خواب دیروز را امروز جبران کردم. صبح ساعت حدودن ۸:۳۰ بیدار شدم. صبحانه خوردم و نوشتم. دوباره خوابی بهاری چشمانم را گرم کرد. خودم

ادامه مطلب »

دوام بیاور

۱. همانطور که در باشگاه زیر لب می‌گویم: دووم بیار دیگه آخرشه. وقتی وسط یک ساعت نوشتن هستم و دیگر انگار چیزی برای نوشتن ندارم

ادامه مطلب »

عشق به او

۱. دیوانگی اولین کلمه‌ای است که ابتدای نوشتن به ذهنم می‌آید. نمی‌دانم همینطور بیهوده شاید هم دلیلی دارد. هر چیزی ممکن است دلیل نداشته باشد

ادامه مطلب »

فاصله‌ها را کم کن

چه شد؟ چشمه‌ی جوشان درونت خشک شد؟ نمی‌توانی آنطور که می‌خواهی بنویسی؟ تصور می‌کنی همه‌ی کلمات رفته‌اند و تو را تنها گذاشتند؟ حست را می‌فهمم.

ادامه مطلب »

نوشتن و سفر

من هم نوشتن را دوست دارم هم سفر. ترکیب این دو یک ترکیب بهشتی است که باید هر نویسنده‌ای تجربه‌اش کند. برعکس خیلی از اوقات

ادامه مطلب »

سفرنامه

روز چهارم و پنجم سفر دیروز از صبح تا شب در حرکت و تلاطم بودم. آنقدر خسته شدم که حال یادداشت نوشتن نداشتم هر چند

ادامه مطلب »

کاشان

ساعت ۲۳:۱۸. روز دوم سفر است. خیلی خوابم می‌آید و حال نوشتن از امروز را ندارم. اما باید بنویسم تا چیزی فراموش نشود. دلم می‌خواهد

ادامه مطلب »

سفرانه

دوشنبه – ۱۳:۳۶ در جاده‌ی تهران قم هستیم. بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم می‌خوانم. ۲۵صفحه‌اش را با چشمانم بوسیدم. چه نثری، چه نثری. همیشه

ادامه مطلب »

زندگی در پیش‌رو

هیچوقت دوست ندارم نوشته‌ام را با جملاتی نصیحت‌گونه شروع کنم اما خب چه کنم گاهی اینطوری می‌شود. هر چه در ذهنم داشتم برای نوشتن پرپر

ادامه مطلب »

کاش تماس نمی‌گرفتند

کمبود خواب دیروز را امروز جبران کردم. صبح ساعت حدودن ۸:۳۰ بیدار شدم. صبحانه خوردم و نوشتم. دوباره خوابی بهاری چشمانم را گرم کرد. خودم

ادامه مطلب »