هیچوقت دوست ندارم نوشتهام را با جملاتی نصیحتگونه شروع کنم اما خب چه کنم گاهی اینطوری میشود. هر چه در ذهنم داشتم برای نوشتن پرپر شدند. خب ای آدم چرا همان جملات را سریع جایی نمینویسی که اینطوری درمانده نشوی. چرا به حافظهات اعتماد میکنی که این شود؟
خب یک دو سه از اول شروع میکنیم. میبینی بعضی روزها خیلی زیبا هستند. مثل شبهایی که ذوق سفر رفتن داری و خواب به چشمانت نمیآید. مثل وقتی بچه بودیم و شبی که فردایش قرار بود اردو برویم و با رویا چشمانمان را میبستیم. چقدر ذوق داشتن خوب است. کاش هر روز ذوق روز بعد را داشته باشیم. و این به آن هدفی برمیگردد که هر روز یک قدم به سویش میخواهیم برداریم و آنقدر عاشقش هستیم که برای روزهای پیشرو لحظهشماری میکنیم.
صبح باشگاه رفتم و ظهر در وبینار یک لقمه لغت و نوشتیار شرکت کردم. بعدش خسته و کوفته بودم و کمی خوابیدم. بعد هم به کارهای شخصیام رسیدگی کردم. چون فردا قرار است برویم سفر انگار کلی کار برای انجام دادن داشتم. خوب ننوشتم، خوب نخواندم و داشتم تا این لحظه برای انجام این کارها لهله میزدم. واقعن چرا انقدر نوشتن و خواندن را سخت میکنم. مثلن یک صفحه خواندن و یک صفحه نوشتن این حرفها را دارد؟
امروز در آرایشگاه که کارم تمام شد دقایقی نشستم. موبایل هم همراهم نبود و چه بهتر. فقط توجه کردم و به افکاری که از ذهنم میگذشت دقت میکردم. بعضی فکرها چه بیهوده بودند. در حد چند کلمه و بیحساب و کتاب. اصلن چرا بعضی چیزها را به فکرم راه میدادم؟ دلم میخواست یک صافی داشتم تا همهی فکرهایی که سودی به حالم ندارد را از آن رد کنم. به نظرم تهش ذهنم آنقدر خلوت میشد که میفهمیدم بعد از یک حمام اساسی باید کلی خوراک خوب به آن بدهم تا جای تمام افکار بیهوده و پوسیده را بگیرند.
از طرفی خدا را شکر کردم که که هیچوقت ذهنم ساکت نمیشود و هر وقت دست به قلم شوم چیزی برای نوشتن دارم.
اگر خدا بخواهد فردا با شروع مسیر سفر نوشتن را شروع میکنم و میخواهم مجموعهای از چیزهایی که میبینم، میشنوم، میچشم، لمس میکنم و میبویم را بنویسم. من همیشه نوشتن در سفر و در کل سفرنامهنویسی را دوست دارم.
جالب بود به محض نوشتن این یادداشت دیدم کسی در اینستا فالویم کرده است وارد پیجش شدم یکی از پستهایش سفرنامههای منصور ضابطیان بود و نوشته بود که ده تا سفرنامه از او خوانده است. همیشه دلم میخواست سفرنامههای او را بخوانم اما نمیدانم چرا هیچوقت تهیهشان نکردم. شاید از سفر نوشتن و علاقه به سفرنامهنویسی و البته دیدن این پست اتفاقی نباشند…
زندگی همیشه با بایدها و شایدهایش ادامه پیدا میکند پس چرا ما متوقف شویم.
آخرین دیدگاهها