هاروکی موراکامی جزو نویسندگان محبوبم است. در کتاب داستاننویسی به مثابه شغل به نتیجهگیرهای زودهنگام اشاره کرده است. اینکه ما آدمها همیشه از هر چیزی که میبینیم سریع نتیجهگیری میکنیم انگار مساوی یار همیشه همراه ماست که از کودکی و با درس ریاضی وارد ناخودگاهمان شده است. تا ظاهر یک اتفاق را میبینیم زود مساوی میگذاریم و نتیجه را بدون اطلاعات قبلی جلویش مینویسیم در حالی که شاید ما تمام جوانب یک چیز را ندانیم و ندیده باشیم. و قاضی درونمان که سرش همیشه بیرون سرمان میچرخد روی پنجه میایستد تا بالاتر بیاید و سریع خوی قضاوتگرمان را فعال کند.
وظیفه یک داستاننویس
«وظیفهی کسی که میخواهد داستاننویس شود نتیجهگیری زودهنگام نیست، بلکه گردآوری و انباشته کردن مواد اولیه است بدون تغییر دادن آن. او باید توانایی ذخیره کردن مواد اولیه فراوان را در ذهن خود ایجاد کند. البته به خاطر سپردن همه وقایع با تمام جزئیات عملن کاری ناممکن است. حافظه انسان محدود است. بنابراین، پیش از به خاطر سپردن، باید اطلاعات را به صورت کمینه پردازش کرد.
کاری که من معمولن میکنم به خاطر سپردن چند نکته جزئی جالی توجه درباره شخصیتها یا اتفاقها یا چیزهاست، زیرا به خاطر سپردن کامل همه چیز کار بسیار دشواری است. یعنی حتا اگر کسی موفق به این کار شود، بخشهای زیادی از آن را در آینده فراموش خواهد کرد. بنابراین، همیشه باید چند مورد مشخص از جزئیات را انتخاب کرد و آن را به شکلی که به یاد آوردنش آسان باشد به خاطر سپرد. این همان «پردازش کمینه اطلاعات» است که در بالا گذشت.»
چه جزئیاتی را به خاطر بسپاریم؟
هر چیز جالبی که از دیدنش جا خوردهایم. بهتر است چیزی باشد که به راحتی نشود توضیحش داد. هر چیزی که با عقل جور در نمیآید یا نوعی تناقض در آن دیده میشود و همه را به تعجب وامیدارد. اگر کمی رازآلود و اسرارآمیز باشد که دیگر حرف ندارد. من دنبال چنین چیزهایی میگردم و بعد روی آنها برچسبی شامل تاریخ، محل و وضعیت میزنم و در ذهنم ذخیرهشان میکنم. دقیقتر بگویم، در کشوی مربوطه در کمد مخصوصی در ذهنم جای میدهم. میتوان همه اینها را در دفترچهای هم یادداشت کرد، اما من به حافظه سپردن را ترجیح میدهم.
هم به همراه داشتن دفتر یادداشت در تمام اوقات کار سختی است، هم وقتی انسان مشاهدات را در قالب کلمات میریزد و مکتوب میکند، خیالش آسوده میشود و در چنین وضعیتی احتمال فراموش کردن آن بسیار زیاد است. اما اگر چیزهای گوناگون را به همان شکل در ذهنمان بریزیم، چیزهایی که باید پاک شوند پاک میشوند و چیزهایی باقی میمانند که باید باقی بمانند. من این ویژگی حافظه را که چیزی شبیه به انتخاب طبیعی است بسیار دوست میدارم.
منبع: کتاب داستاننویسی به مثابه شغل/ هاروکی موراکامی
آخرین دیدگاهها