گفتگو با بینی

عطر گل محمدی به مشامم می رسد و دلم می خواهد آن را نفس بکشم و از بینی به درون ریه هایم ببرم. داشتم با حس و حال می گفتم چقدر حس نابی دارد که صدایی موجب شد مکثی میان کلماتم ایجاد شود. صدا از بینی ام بود که می گفت: فکر نکن بوییدن گلا را دوست ندارما. فقط گاهی وقتا که منو میبری توی گل تا عطرشو بگیرم یهو حجم زیادی از عطر واردم میشه و حس خفگی بهم دست میده. میدونی راه ورودی و خروجی من همین دو تا سوراخه.

چون نمی توانستم روی صورتم تماشایش کنم برای همین جلوی آینه رفتم و گفتم: اع تو داری باهام حرف میزنی؟

اول سلام بینی جانم. میگم حس می کردم خیلی ازت دور افتادم. حرف که میزنی میفهمم زنده ای. البته جسارت نباشه ها. تمام اعضا و جوارح به نوعی زنده هستن. از بس کار دارن وقت نمیکنن حرف بزنن.

-چه روزایی رو گذروندم. حتما یادته که کیپ می شدم و نمی تونستم کارمو درست انجام بدم. انگار ترشحات کنار هم محکم ایستاده بودن تا یه ذره هوا هم وارد نشه. محل عبور و مرور هوا بسته شده بود.

بخور می دادی تا باز شم. نمی دونی اون زمان چه حس سبکی می کردم. دلم می خواست فریاد بکشم تا هر چی اونجا گیر کرده خارج شه. تو منو به فریاد وا می داشتی و مدام عمیقا فین می کردی. تلاشت برای بهتر شدن حالم ستودنی بود. مدتی هم بعد از بخور، روغن بنفشه و انفیه واردم می کردی تا عطسه کنم و یه تکونی بخورن اون نمک به حروما.

عطسه برای من شبیه زلزله ست. اصلا نمی دونی وقتی میاد چقدر سرحال میشم انگار یه تغییر و تحولی رخ داده.

-بینی جان من تو رو با هیچ بینی دیگه ای عوض نمی کنم. تو همیشه بهترینی برام. وقتی کیپ میشی خیلی بهم می ریزم چون نمی تونم درست نفس بکشم اذیت میشم. بعضی اوقات هم آب نمک می فرستادم توی سوراخات تا اون راه باز شه. گاهی به طرز معجزه آسایی باز میشدن اما دوباره بعد از چند ساعت سد راه میشدن.

– باید بهشون می فهموندی سد معبر یعنی چی؟ باید یجوری راه خروجشونو پیدا می کردن. راستی از اینایی که ما رو جراحی میکنن خوشم نمیاد. اونا اصلا خودشونو با ما دوست ندارن، چرا؟

مگه ما چمونه که این همه باید تغییر شکل رو بپذیریم؟ تازه برداشتن یک قسمت از استخوان و کوبیدنش انقدر درد داره که اصلا نگم برات. خداروشکر من بینی تو هستم و تو هیچوقت به فکر جراحی من نمیفتی.

اون آدما ما رو عذاب میدن تا مثلا بینی کوچولو و سر بالا داشته باشن. خب که چی؟ آخرش قراره چی بشه؟ خوشگل شدی؟ ما نخواستیم خوشگل بشیم باید کیو ببینیم. واقعا وجود ما براشون مایه ی سرافکندگیه؟

چند بار که با هم به جاهای مختلف رفتیم و با یه نفر روبرو شدی که بینیش عملیه اون بینی باهام کلی حرف می زد.

می گفت توی اتاق عمل انقدر زیر ضربات سخت قرار گرفت که لحظاتی جون از بدنش رفت و استخوانش داشت تکه تکه میشد.

می گفت کاش می تونستم فرار کنم که دیگه بینی اون فرد نباشم.

– چه بد من فکر نمی کردم که برای شما انقدر آزاردهنده باشه. به نظرم هر کسی با همون بینی که خدا بهش میده خوبه و به صورتش میاد. بازم نمی خوام کسیو قضاوت کنم. اما حس می کنم اونا باید اون دنیا جواب پس بدن. مثلا ممکنه بینیشون ازشون شکایت کنه که چرا بیخودی موجب اذیتش شدن؟

یه سوال جالبیه که واقعا نمی دونم جوابش چی میشه. آخه تمام اعضا اون دنیا یه جوری به حرف میان تا اگه باهاشون گناهی کردیم بگن و شکایت ببرن به خدا.

– خیلی جالبه تصور می کنم هیچ کدوم از بینی ها دوست ندارن جراحی بشن. این از من گفتن بود. ممنونم که مراقبم هستی.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *