در لحظه لذت بردن

اتفاقات یا رویداد هایی که ازشان مدت ها یا روز ها گذشته دیگر مثل قبل تازگی ندارند.

انگار آن لحظه ی اولیه سرشار از حس خوب بودند اما وقتی روز ها می گذرد دیگر آن لذت اولیه را ندارند

مثلا کلاسی که از آن گذشته یا کاری که دوست داشتی انجامش بدهی دیگر مثل آن زمان نیستند.

تاریخ مصرفشان مثل محصولات فروشگاهی می گذرد یا مثل میوه ها می پوسند و مثل غذا های مانده کپک می زنند و غیر قابل خوردن می شوند.

حالا که به گذشته فکر می کنم میبینم چه چیز هایی در آن زمان ها برایم مهم بوده که حالا با خود می گویم

چندان هم ارزشش را نداشت که بخواهم خودم را اذیت کنم.

کاش گذر زمان همیشه برایمان درس هایی داشته باشدتا دوباره چیزی که اتفاق افتاد را تکرار نکنیم

و خودمان را در چاهی نیندازیم که کسی از کنارش رد نمی شود تا دستمان را بگیرد و از آن جای تنگ و تاریک و

خفه بیرونمان بکشد.

که اگر هم رد بشود کسی که بخواهد باز هم همان کار ها را تکرار کند حتی دست یاری دراز نمی کند

و همه ی افرادی که قصد کمک هم دارند را رد می کند. این واقعا بدترین نوعش می تواند باشد.

“هیچوقت نمی توان گذشته را برگرداند، باید از همین لحظه بهره برد” جمله ای که بار ها و بارها شنیدیم

و تبدیل به کلیشه شده اما به نظرم همین جمله، کلیشه ای ارزشمند است که وقتی در خاطرات گذشته گیر کردیم

توسط خودمان یا کسی دیگر می تواند تلنگری باشد که ما را از جایمان بلند کند که تا دیر نشده همین حالا کاری که می خواهیم را انجام دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *