خلوت با کلمات| تغییر

می‌توان ساعت‌ها با کلمات و مفهومی که در درونش نهفته است خلوت کرد. اگر هر روز با کلمه‌ای خلوت کنیم و هر چه درباره‌ی آن به ذهنمان می‌رسد بنویسم تازه می‌توانیم بگوییم اندکی با آن کلمه آشنا شدیم. مگر می‌شود نویسنده باشی و با کلمات رفیق نباشی. چندیست که دلم می‌خواهد بیشتر با کلمات و زبان خودم را درگیر کنم و از رازهای مگویشان پرده بردارم. خودت را دست کم نگیر شاید تو آن کسی باشی که می‌تواند پرده از واژه‌ای بردارد و معنای ویژه و تازه‌ای به آن بدهد.

اول از همه با آن کلمه جمله می‌سازیم تا حضورش در جملات مختلف را ببینیم.

1. تغییر کن حتا اگر قرار باشد هر آنچه داری را به بواسطه‌ی آن از دست بدهی.
2. تلنگرها را نادیده نگیر و با هر کدام شروع به تغییر کن.
3. هر آدمی در هر برهه از زندگی نیاز دارد تغییر کند.
4. اگر تغییر را نپذیریم چون پروانه‌ای در پیله، باید محبوس بمانیم.
5. برای پروانه شدن تغییر را بپذیر.
6. وقتی می‌گویی می‌خواهم تغییر کنم اما قدمی برایش برنمی داری هیچ فایده‌ای ندارد.
7. تغییر یعنی پذیرش عیب‌های درونی‌مان.
8. برای تغییر باید لباس آهنین به تن کنی.
9. برای اینکه چراغ امیدت روشن شود تغییر را بپذیر.
10. اگر فصل‌ها تغییر را نمی‌پذیرفتند هیچگاه جوانه نمی‌زدند تا به بار بنشینند.
11. تغییر از آنجایی آغاز می‌شود که تو می‌فهمی زندگی همین روزهایی‌ست که دارد چون رود می‌گذرد.
12. طعم تغییر را زمانی حس می‌کنی که در مسیرش قرار بگیری.
13. تغییر یعنی باور رنج خویشتن، یعنی پریدن از جایی که هیچوقت نزدیکش هم نشدی.
14. گاهی دلت می‌خواهد از تغییر حرف بزنی اما تا کلمه‌ی عمل پشت بندش وارد می‌شود، سکوت می‌کنی.
15. شاید هیچوقت نخواستی میزبان افکار منفی باشی برای همین تغییر را باور کردی.
16. آنچه موجب تغییر تو می‌شود خودت هستی و کسی بیرون از تو نیست.
17. تغییر در ظاهر شاید زیباترت کند اما آنچه ارزشمند و سودمند است تغییر در باطن است.
18. یادت باشد حتی اگر تغییر را دوست نداشته باشی ناچاری یک جای زندگی قبولش کنی.

جمله نویسی را تا جایی که می‌توانیم ادامه می‌دهیم سپس به کمک آن واژه متنی می‌نویسیم.

قبل از تغییر، تغییر کنی

یادت باشد همیشه قبل از تغییر، تغییر کنی.

آیا مفهوم این جمله را متوجه شدید؟

چقدر خودتان را می‌شناسید؟ می‌توانید چند ویژگی خوب و بدتان را بگویید؟ هیچوقت به این فکر کردید که ویژگی‌های بدتان را اصلاح کنید؟ برای این تغییر تلاش کردید؟

اگر به اندازه‌ی کافی خودتان را بشناسید ولی برای ترک آنچه در وجودتان هست تلاش نکرده باشید یک جای کارتان می‌لنگد. یعنی تغییر را نپذیرفتید. یا می‌دانید اما تلاشی برایش نکردید. چرا زودتر دست به کار نمی‌شوید تا عادات بد را ترک کنید. تغییر زمانی خوب است که خودمان انتخابش کرده باشیم و نتایج مثبتی را به همراه داشته باشد.

گاهی یک اتفاق موجب می‌شود که ناچاریم تغییر را بپذیریم. آنوقت دل به دریا می‌زنیم اما کدام دریا.

کاش قبل از بروز حادثه‌ای، دریای آبی را انتخاب می‌کردیم و خودمان را درونش می‌انداختیم تا اینکه مجبور باشیم دریای خاکستری را انتخاب کنیم و هیچ راه دیگری پیش روی ما نباشد.

زندگی‌مان بر اثر حادثه‌ای عوض می‌شود و آنوقت به خودمان می‌آییم که چرا زودتر فلان ویژگی‌هایمان را اصلاح نکردیم که چیزی قربانی این اتفاقات شود.

ارزش تغییر زمانی بیشتر است که قبل از عوض شدنِ زندگی‌مان صورت گیرد.

حاضری چیزی را از تو بگیرند و بعد مجبور به تغییر شوی؟

پس همین حالا فکر کن و آن ویژگی بد که در وجودت ذره ذره ریشه‌اش را محکم کرده،  بردار و به همان صورت آرام آرام ریشه کَن کن.

نمی‌شود ناگهان ریشه را بیرون بکشی چون مدت‌ها آن عادت همراه تو بوده است پس مجبوری کم کم پیش بروی. و البته نباید ناامید شوی که چرا عادت از بین نمی‌رود.

دیدی افرادی که معتادند چطور برای نرسیدن مواد به بدنشان درد می‌کشند؟ و حتی حاضرند دوباره به سمتش برگردند. تو هم باید درد را تحمل کنی تا تغییر صورت گیرد.

جریانی طولانی داری اما همین که حرکت می کنی بسیار مهم است. تغییر یک روزه نتیجه نمی‌دهد. پس همین امروز آن عادتی که دارد تاثیری معکوس در زندگی‌ات می گذارد را پیدا کن(البته شاید پیدا باشد.)

سپس قدم اول را بردار.

قدم اول چیست؟

مشکلت را در موتورهای جستجو سرچ کن. تا سایت‌هایی که راهکاری خوب برای سوالت دارند بالا بیایند. سپس می‌توانی شروع کنی.  اول با مطالعه‌ی مقالات و کتاب‌ها شروع کن و مدتی راهکارهایشان را عملی کن . اگر مدتی گذشت و دیدی انجام می‌دهی اما فایده‌ای ندارد، سراغ یک فرد کار بلد برو. شاید آن فرد یکی از نزدیکان یا آشناها باشد یا یک دوست.  و اگر در این افراد کسی پیدا نمی‌شود تا کمکت کند سراغ یک مشاور یا روانشناس با تجربه برو تا کمکت کند.

در این دوران مراجعه به مشاورها و روانشناسان بسیار ضروری و مفید است. قرار نیست مجنون باشیم تا به روانشناس مراجعه کنیم. وقتی به مشکلات خرد و کوچک توجه کنیم و به خودمان اهمیت بدهیم دیگر مشکلات عمیق و وسیع نخواهند شد و به افسردگی نمی‌رسند.

ما بیهوده با خودمان پرسه می‌زنیم و می‌گوییم باید فلان مشکل را چکار کنم. با عده‌ای درد و دل می‌کنیم که یا اطلاعاتی ندارند و تنها گوش می‌سپارند یا اطلاعات غلط تحویلمان می دهند. اطلاعات غلط ممکن است بهمان ضربه‌ی شدیدتری وارد کنند.

تغییر نباید مقطعی باشد یعنی طوری انجام نشود که دوباره بعد از چند ماه باز هم درگیر آن رفتارها شویم.

باید همیشه حواسمان باشد تا دوباره آدم قبل از تغییر نشویم.

پرنده‌ی تغییر

اگر تغییر پرنده باشد روزی ما را به مقصد خواهد رساند و دیگر به نقطه‌ی اول برنخواهد گرداند. اگر تغییر مثبت باشد حتی برای اطرافیانمان هم حس خوب می‌آورد چون با آن‌ها در ارتباط هستیم. باید آن را باور داشته باشیم وگرنه یک روز نگذشته فراموشش خواهیم کرد. تغییر با دو “ی” پشت سر هم نشان از تاکید است. انگار دارد می‌گوید حواست باشد. تغییر خوابی‌ست که بیداری‌اش شیرین است. شاید قبل از آن هر بار خواب‌ها با کابوس همراه بود و بعد از بیدار شدن حس می‌کردی خوب نخوابیدی و تمام بدنت کرخت است.

اگر زودتر روی یک رفتار اشتباه کار کنی دیگر منتظر کسی یا چیزی نخواهی ماند. تصمیم به تغییر اولین گام برای رسیدن است.

اگر کسی بهمان بگوید نیاز است تغییر کنیم ، چگونه جوابش را می‌دهید؟

ممکن است حاضر جوابی کنیم و بدون اندیشه پاسخش را بدهیم. اما بهتر نیست از همان ابتدا خوب فکر کنیم. و بیشتر از آن فرد بخواهیم تا برایمان توضیح دهد. آنوقت شاید به نتیجه برسیم. و طرف هم متوجه می‌شود که ما بدون فکر تصمیم نمی‌گیریم و دنبال آن هستیم تا واقعن متوجه شویم باور ما غلط است.

بعضی چیزها را نمی‌توان تغییر داد مثلن اتفاقی که رخ داده یا ماشینی که رد شده است. برگشت به عقب ممکن نیست اما می‌شود با تکرار مجدد آن کار را انجام داد.