در مسیر بودن

 

ما آدم ها خیلی اوقات برای اینکه بهانه بیاوریم هزار کار می کنیم ولی سراغ آنی که باید نمی رویم همان هدفی که در سرمان فقط در حد خیال خودش را به جای جای سرمان می کوبد تا قدمی برداریم. اما خیلی وقت ها محل نمی گذاریم و می گوییم از فردا حتما انجامش می دهم. فردا هایی که از پی هم می گذرند و ما را در خود غرق می کنند . تلنگری لازم است تا سرمان را از زیر آب بیرون بیاوریم و خودمان را از مرگ لحظه ها نجات دهیم. لحظاتی که داریم میان روزمرگی ها خفه می شویم حتی گاهی حاضر نمی شویم از جایمان بلند شویم.
می گویند همیشه یک از صفر بهتر است، فاصله ی چندانی وجود ندارد . تنها کافیست یک قدم برداری تا به یک برسی. همین قدم های کوچک کم کم راه گشا می شوند. چه بسا ما را به هدفمان نزدیک می کنند. گاهی ممکن است از کارمان راضی نباشیم و فکر کنیم داریم دور خودمان می چرخیم اما همین هم بد نیست و بهتر از نشستن بیهوده و انتظار برای روزیست که نمی دانیم کی قرار است فرا برسد.

یاد شعری از سعدی شیرازی افتادم که امروز سالروز بزرگداشتشان است

می فرمایند:
به راه بادیه رفتن بِه از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

کافیست در مسیر باشی و به قدر توانت برای هدفت تلاش کنی. آنوقت چه برسی چه نرسی با خودت می گویی من تلاشم را کردم.

من با نوشتن های روزانه فهمیدم حتی اگر بیهوده یا تکراری بنویسم بهتر از آن است که اصلا چیزی ننوشته باشم. آدمی با حرکت است که رشد می کند و به پیشرفت می رسد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *