وقایع اطرافت را با جزئیات بنویس

نوشتن برایم سرگرمی بود تا اینکه به صورت جدی از جوانب مختلف آن را سنجیدم. نمی دانم چطور به آن علاقه مند شده بودم. آمد بذر عشقش را درونم کاشت و نشست. خواستم بماند. در آغوش فشردمش، نگذاشتم برود چون دوستش داشتم.

یک روز خودم را میان کتاب ها و دفتر های بسیاری دیدم. می نوشتم و خودکار ها می دویدند. می نوشتم و کلمات جان می گرفتند. می نوشتم و دفتر ها قلقلکشان می آمد و می خندیدند. فضا آرام و شاد بود. همه ذوق داشتند تا خلاقانه بهشان نگاه کنم.

کتاب ها منتظر بودند تا خوانده شوند. برای مدتی که یک کتاب را مطالعه می کردم انگار آن کتاب خیلی خوشبخت بود چون در دستانم جا گرفته بود و فهمید چقدر ارزشمند است که دارم برایش وقت می گذارم.

هر بار که تا جایی می خواندم و نشانک را لایش می گذاشتم، چند ساعت بعد صدایم می کرد و دلش برایم تنگ می شد. هر کتابی که قطورتر بود خوشبخت تر هم بود چون مدت زمان بیشتری در دستانم قرار می گرفت.

درست استفاده کردن و بهره بردن از هر چیزی آن را ارزشمند می کند چون دقیقا برای کاری آمده که به آن تعلق دارد.

از کی جزئی نگاری ها برایم مهم شدند؟

دقت در جزئیات و ساده نویسی به من فهماند که زیباییی ها درون این  دو است. اینکه بخواهی زور بزنی تا یک متن ادبی شکل گیرد آخرش هیچ چیز عایدت نخواهد شد. اینکه کلمات مختلف و جدید را به زور بخواهی در یک نوشته جا بدهی این ادبی نویسی نیست.

وقتی بیشتر مطالعه کنی ، بیشتر از وقایع اطرافت بنویسی آنوقت ذهنت تو را به جاهای خوبی می برد و هنگام نوشتن، کلمات جدید را در دامنت می اندازد. جملات پخته می شوند و آنوقت می توانی ملاقه ملاقه از آن میل کنی.

ساده نیست. هیچ کاری راحت به ثمر نمی رسد. نویسندگی و هر کار دیگری با اعمال شاقه همراهند. حوصله و صبر می طلبد. اینکه فقط یک ماه بنویسی و انتظار معجزه داشته باشی بیهوده است. عجول نباش. همه چیز در زمان مقرر اتفاق خواهد افتاد.

فقط تمرین کن. گوش بده. بنویس. از خودت در رابطه با هر چه می بینی سوالی بپرس بعد به جوابش فکر کن. هر چه که در سرت آمد یادداشت  کن شاید جواب درست را بیابی.

حالا که هر کار ساده ای برای من الهام بخش است . وقتی به خیابان های شهر می روم همه چیز انگار قرار است به من ایده ای برای نوشتن بدهند. چقدر من خوشبختم. چقدر حالم خوب می شود وقتی در سکوت و صدای پرندگان می نشینم و نوشتن به من جوری دیگری می چسبد. نوشتن مرا به خودم می شناساند.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *