خود را با کسی مقایسه نکن

روی ماسه ها با چوب کوچکی نقش یک ماهی را می کشم که درون تنگی محبوس است کمی بعد که موج تا نزدیکی تنگ میرسد آن را محو می کند و ماهی به دل آب پناه می برد.

آزادی حق هر موجودی ست.

نمی دانم آیا من نیز از بند عادات و رفتار های درونم آزادم یا خیر.

شاید دلم می خواهد آزاد باشم اما همیشه برای خودم قفس ساختم.

با دروغ،حرف های ناروا، هوس های آلوده و همه و همه دست در دست هم دادند تا مرا غرق در ناآرامی کنند.

نفسم را خدشه دار کردم و خودم می دانم من هم به مثال ماهی در تنگ،خودم را به دیواره های دنیا می کوبم در حالی که چیزی در درونم باید شکسته شود.

روی ماسه های نرم و روان،جایی که هنوز موجی به آن اصابت نکرده، می نشینم .

به خودم به کارهایم و اشتباهاتم فکر می کنم. دیگر کسی نیست تا مرا بخاطر کاری که نکردم سرزنش کند.

من با تمام آلودگی ها خودم را می پذیرم و مسئولیت پاک کردن را برعهده می گیرم.

اگر طوفان هم درونم به پا شود و همه چیز را نابود کند خودم که می مانم.

پس از نو شروع می کنم.

راز غمگین سکوت ما آدم ها درست در جایی شکل می گیرد که دیگر نمی خواهیم خود گذشته مان را تکرار کنیم و در حال ساختن پوسته ای دیگر در قالب اصلی خودمان هستیم.

کوبیدن و ساختن مجدد خیلی سخت است اما آدمی را ورزیده می کند.

اینکه ساختمانی را بکوبی و از نو بسازی چقدر هزینه و زمان می برد؟!

دقیقا ما حتی بیشتر از آن نیاز به زمان داریم تا خودمان را برای منی دیگر شدن شکل دهیم.

هیچ چیز ساده نبوده و نیست همیشه با تلاش و شکست های مکرر فوت کوزه گری را یاد می گیریم.

البته گاهی هم باید از تجربیات آدم های بزرگ و کاربلد استفاده کنیم تا هنگام یادگیری در کوزه نیوفتیم.

سال ها دریا را در تابلویی ریختم و در اتاق جلوی چشمم قرار دادم تا یاد بگیرم عظمت و بزرگی دلم به وسعت دریا باشد.

اگر مرا با حرفی،با نقدی شکستند دوباره دلم را قوی نگه دارم هر چند همیشه ذهنم جولانگاه آن افکار

می شود و هر دفعه می آید و یادآوری می کند اما می خواهم یاد بگیرم تا پسش بزنم و به کارم ادامه دهم.

هر کدام از ما آدم ها نوع خاص خودمان را داریم و هیچ کداممان شبیه هم آفریده نشدیم پس مقایسه خودمان حتی با قل دیگرمان اشتباهی بیش نیست.

🙃🌊🐋

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *