قطره های درخشان باران

من عمیقا به باران به خیسی سبزه ها و به قطره های بلورین آویزان شده از برگ های درختان ایمان دارم.

به قطره ای که از بالاترین شاخه ی درختان می چکد و به زمین می رسد.

بوی خاک باران خورده بوی تازگی و یک نفس کاملا عمیق با چشمانی بسته، تا وجودت رنگ خدا بگیرد.

ریه ام را این حس و حال و این هوای دلپذیر و پاک نوازش می کند.

قبل ازنوشتن، با خود گفتم بروم کمی در حیاط قدم بزنم تا ذهنم بازتر شود تا باران مایه ی الهام کلمات تازه برایم باشد

و به من بفهماند خدا در تمام هستی وجود دارد. هست هر کجا که تو ذهنت قد نمی دهد.

میان قطرات ، لا به لای عطر گل سرخ، در چشمان پر آه پیرمردی که روی سکوی جلوی خانه اش نشسته و تسبیح به دست زیر لب ذکر می گوید و شکر خداوند را به جا می آورد.

در لبخند نوزاد وقتی به خواب عمیقی فرو رفته است. در تک تک جزئیات عالم میتوان خداوند را یافت.

این بار که گلی را میبویی عمیق تر وجودت را از آن عطر پر کن قطعا خداوند هزاران برابر خوشبو تر از اینی هست که حس می کنی.

ای کاش که در مجلس یاران بودیم

ای کاش که چون باد بهاران بودیم

از بهر کویر سینه سنگ شما

ای کاش که چون قطره باران بودیم

ارسطو کروبی ( وصال خوانساری )

قدم زدم. عکس انداختم و در آب با کفشم شلپ شلوپ راه انداختم. انعکاس شاخ و برگ درخت آلوچه را در آبی که جمع شده بود دیدم و این صحنه را ثبت کردم.

قطره هایی که از برگ ها و آلوچه ها آویزان بود زیبایشان را دوچندان کرده بود

و قطعا صد ها بار هم این صحنه ها را ثبت کنی باز هم دلت می خواهد تماشا کنی

و در گوشه ای از حافظه ی گوشی جایشان دهی.

باورت می شود هر بار که با این صحنه مواجه می شوم دلم می خواهد از این سوژه عکس بیندازم.

میدانی انقدر زیباست که نمی شود از آن دست برداشت. خودت میتوانی ببینی نیاز به توضیح و توصیف من نیست.

اصلا این قطره ها بلورند، مرواریدندکه از آسمان بر زمین می بارند و شادی را میهمان لحظه های

خشک و بی آب زمین می کنند.

راستش من لبخند زمین را می بینم وقتی رحمت الهی بر آن شروع به بارش می کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *