دیگر آن شفافیت سابق را نداریم!

هر کسی در جایی از تاریخ ممکن است تکرار شود. مثلا شاید منِ امروزی در گذشته هم وجود داشت اما رفتارهایش طبق همان زمان متفاوت بود.

اصلا آیا ممکن است ما در زمان قدیم هم زندگی کرده باشیم ؟ و بعد از چند سال دوباره بدنیا آمده باشیم؟

باید بگویم آیا تناسخ واقعیت دارد؟

سوال خیلی سختی است. شاید اصلا این اتفاق نیوفتد. چیزی که واقعیت دارد و سند هایی هم برایش وجود دارد این است که ما قبل از دنیا در عالم های مختلفی زندگی کردیم اما به خاطر نداریم. یکی از عالم هایی که در آن زندگی کردیم، عالم ذر بود.

در هر حال ما هیچوقت از بین نمی رویم بلکه از عالمی به عالم دیگر منتقل می شویم.

یاد قانون پایستگی انرژی  افتادم که هیچوقت از بین نمی رود بلکه از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود.

اگر به تمام این مفاهیم فکر کنیم شاید به هیچ نتیجه ای نرسیم زیرا ما علمی در آن مورد نداریم. انسان ها هنوز از راز های پشت پرده ی خلقت خبر ندارند. البته ما با اعمالمان حجابی بین خودمان و خداوند ایجاد کردیم. برای همین درک لازم را از یک سری حقایق نداریم.

ما بالاتر از آنچه بودیم که تصور می کردیم. خودمان را به حدی پایین کشیدیم که تمام علمی که خداوند بهمان داده را به فراموشی سپردیم.

کاش همه آن شفافیتی که در ابتدای زندگی بود را داشتیم. به جای اینکه بزرگ تر که می شویم عاقل تر و بالغ تر شویم. برعکس اشتباهاتمان را چندین بار تکرار می کنیم و برایمان به یک عادت تبدیل شده است.

هر دروغ و دغلی را به صداقت کودکیمان ترجیح می دهیم. برای اینکه پول بیشتری در بیاوریم. حتی سر دوستمان را هم شیره می مالیم.

برای اینکه کسی را کنارمان نگه داریم تا دوستمان داشته باشد، هر چه ناله در دنیا وجود دارد را پیشش بر زبان می آوریم.

آیا این است رسم رفاقت؟ چه فایده ای دارد به کسی دروغ بگوییم تا ما را دوست بدارد؟

با دروغ گفتن در واقع داریم می گوییم تو ساده ای و من می توانم با آن حرف ها سرت را گول بزنم تا کنارم نگهت دارم.

اما من حاضرم راستش گفته شود آنوقت حتی با تمام ضعف های طرف مقابلم، کنارش می مانم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *