گردهمایی کلماتی که با ” گاف” شروع می شوند

تا به حال متنی را خواندید که یک حرف در آن پر رنگ تر باشد؟ مثلا کلماتی که اولشان میم دارد در یک متن منسجم و کامل زیاد دیده شود.

دو شب گذشته دفترم را باز کردم تا متنی بنویسم. همین که خودکار را روی برگه گذاشتم جمله ای به ذهنم رسید و آن را نوشتم. جمله ای که چند کلمه در آن با حرف گاف شروع می شدند.

فکری به سرم زد و با خودم گفتم بگذار همینطور بداهه بنویسم و سعی کنم از کلماتی که با حرف گاف آغاز می شوند استفاده کنم. نمی خواستم متن بی معنی باشد طوری که به زور کلمه ای را در لا به لای جمله ها جا کرده باشم.

می خواستم یک نوشته ی تمیز و خوب هم از آب در بیاید. البته این یک تمرین بود و اگر خوب هم در نمی آمد عیبی نداشت. همینطور که جلوتر می رفتم بیشتر از نوشته لذت می بردم. انگار آنچه که می خواستم داشت شکل می گرفت. تا جایی که ذهنم یاری کرد از کلماتی که با گاف آغاز میشد استفاده کردم.

نمی دانستم چگونه متن را به پایان برسانم انگار همینطور که می نوشتم باز ادامه دار میشد. بالاخره یک جایی آن را بستم. راستش شما که غریبه نیستید، آنقدر خوشم آمد از این ایده و چیزی که نوشته شد به خودم آفرین گفتم و لبخند عمیقی تمام صورتم را در برگرفت.

متنی که نوشتم را به عنوان نمونه اینجا می گذارم. حالا انقدر تعریف کردم که شاید انتظارت بالا رفته باشد.

اما می خواهم خیلی معمولی و بدون انتظاری آن را بخوانی. و خودت هم این تمرین را انجام دهی شاید تو هم شگفت زده شدی و خوشت آمد.

 

متن نمونه

گاهی گمان می کنی که تمام گل های جهان به دستان تو به گنداب زمانه گماشته می شوند. اما نمی دانی گرگ هایی در سراسر این گیتی پهناور هستند که به گناه آلوده شده اند. کارشان به گند کشیدن آدم های بی گناه و معصوم است. کاش مرگِ این افراد فرا برسد و گِل های فراوانی روی سرشان بریزند. بلکه در آن دنیا به سزای اعمالشان برسند.

اگر فکر می کنی تنها هستی، گیاهی در گلدان بکار تا کم کم به یک گلخانه برسی. پرورش گل و گیاه چنان سخت و پر ظرافت است که باید تمام وقت و انرژی ات را صرف محبت کردن به آن گل های باغ زندگی کنی.

نمی دانی هر کدام از این ها اگر به یک دسته گل تبدیل شوند و تو با دستانت آن ها را به جامعه ای گمراه و نفرین شده بفرستی چه خواهد شد؟

قطعا گلستانی هر چند کوچک ایجاد می شود که تو مسئول مراقبت و پرورششان بودی. ساده نیست. چه بسا بسیار نیاز داری با تمام حس های منفی خودت گلاویز شوی تا اگر گلی اشتباهی مرتکب شد بتوانی نفس عمیقی بکشی.

سپس با لحنی گوارا و مناسب راهنمایی اش کنی تا بتواند راه را از چاه تشخیص دهد.

به او یاد بدهی که از گهواره تا گور باید حواسش به گشت و گذارش در کوچه پس کوچه های دنیا باشد که ناگاه پایش به گناهی گیر نکند. که یک وقت گاز احساسش را نگیرد و مستقیم به کام مرگ نرود.

گربه را اگر دم حجله بکشی بهتر است. وقتی که آن گل در شرایط خاص قرار گرفت قطعا کمک کردن سخت تر خواهد شد. باید بداند لطافت و ظرافت ظاهری اش ممکن است موجب شود که از جانب گرگ ها لقمه ی گرم و گوارایی به نظر برسد. حتی باید به گونه های مختلف گل ها هم توجه شود زیرا همه یکسان نیستند و هر کدام ویژگی های منحصر به فرد خود را دارند. و همین ویژگی ها ممکن است روزی گریبان گیرشان شود.

از گل ات مراقبت کن که گرگ ها در کمین اند تا گلوله های گرم هوس را به سمت گلوی آن ها شلیک کنند.

گرداب که بیاید دیگر به این نگاه نمی کند چه کسی گرامی و عزیز است. همه را با هم در خود می گرداند. آنوقت گم می شوی و نمی دانی در مسیر گمراهی باید چه کنی.

اگر روزی گلی گمراه شود باز هم باغبانی هست که با گاری محبت و عشق به دنبالش می گردد. حتی اگر گمنام باشد. باغبانی که کسی به گرد پایش هم نمی رسد.

 

مطالب مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *