واژه واژه در دل کتاب ها قدم بزن

وقتی به همه کتاب هایی فکر می کنم که هنوز نخوانده ام، مطمئن می شوم که بسیار خوشبختم.

_ژول رنار،نویسنده فرانسوی

کتاب هایی به من حس خوشبختی می دهند که بتوانم با خواندنشان چیز های مفید و سودمندی یاد بگیرم. حتی ازشان شیوه ی نوشتن  را بیاموزم و کلمات جدید بیرون بکشم.

زمانی که نمی توانم از خانه خارج شوم یا دوستی کنارم نیست، شخصیت داستان ها مرا به سفر می برند.

با آن ها همراه می شوم و عمیقا خود را در دل داستان می بینم. مگر حس خوشبختی به داشتن همین چیز های ساده نیست؟

وقتی به کتاب ها، به تمام کتاب های دنیا فکر می کنم دیوانه وار دلم می خواهد همه را روبرویم داشته باشم. با سرعتی باور نکردنی روزی  چند تا از آن را بتوانم بخوانم. روز ها درونشان غرق شوم و بیرون نیایم.

نمی خواهم کسی مرا از دریای واژگان نجات دهد. نترسید، خفه نمی شوم. اتفاقا آنقدر عشق می کنم که واژگان کتاب هم از خوشحالی لبخند می زنند و مرا به واژه ای دیگر هدایت می کنند.

در یک دنیای  خیالی من در کتاب ها زندگی می کنم. خانه ام با کتاب ها ساخته شده و از مصالح اصلی که کلمات هستند، ستون خانه تشکیل شده است.

حتی غذایم هم از درون کتاب ها به من می رسد. هر چه در لحظه بخواهم سریع از لای هزاران کتابی که دور و برم وجود دارد پیدا می شود و روبرویم قرار می گیرد.

گاهی که خسته می شوم کتاب خودش را برایم می خواند. البته ممکن است در چنین دنیایی خسته وجود نداشته باشد.

دلم می خواهد با برنامه ریزی روزی یک کتاب را تمام کنم. یاد کتاب تولستوی و مبل بنفش افتادم . در این کتاب نینا سنکویچ هر روز یک کتاب را می خواند و در سایت شخصی اش درباره ی آن می نوشت.

با خودم فکر می کنم آیا فرصتش فراهم می شود که در طول یک سال هر روز یک کتاب را بتوانم بخوانم؟

هنوز به اندازه ی کافی با کتاب های خوب جهان آشنایی ندارم و هر بار با یک معرفی شگفت زده می شوم.

اینکه چقدر نویسنده وجود دارد و من نمی شناسم. چقدر کتاب و شاهکار خلق شده که شاید درست دیده نشده اند.

جدید نام هر نویسنده ای را می شنوم، چه ایرانی چه خارجی به دنبال آثارش می روم. اصلا برایم اهمیت ندارد که حتما کسی بگوید فلان کتاب خوب است یا نیست. من باید یک سری از کتاب ها را خودم امتحان کنم و طعمشان را بچشم. همیشه داشتن یک لقمه ی آماده خوب نیست.

کسی که می نویسد بیش از هر فرد دیگری نیاز دارد کتاب های گوناگون را مطالعه کند. درست است که زمان محدود است و هیچوقت نمی توانیم همه ی کتاب ها را بخوانیم اما خواندن حداقل یک کتاب از نویسنده های گوناگون می تواند باعث آشنایی شود. تا اگر از قلم یک نویسنده خوشمان آمد به دنبال آثار دیگرش هم برویم.

من هر کتابی با هر ژانری را می خوانم اما بعضی از کتاب ها بیشتر به وجودم می چسبند. کتاب هایی که در جهت افکار و عقایدم نوشته شده اند و من از لذت بتوانم ساعت ها میان واژگان قدم بزنم . هیچ چیز هم نتواند مرا از آن فضا بیرون بکشد فوق العاده است.

در نهایت ما خوشبخت ترین آدم های جهانیم. مایی که کتاب ها را داریم و می توانیم هم آغوش با آن در رویاهایمان زندگی کنیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *