بیا به ماه برویم

اگر دستت به ماه می رسد اندکی صبر کن. بگذار من نیز به تو برسم تا به ماه سفر کنیم. از زمین و آدم هایش

دور شویم و ماه را برای زندگی انتخاب کنیم. ساده نیست دور شدن از زمینی که روزی در آن پا به این دنیا گذاشتیم

اما من دلم می خواهد از تمام آلودگی های اینجا خلاص شوم.

به جایی بروم که کسی نگوید تو دیگر چجور آدمی هستی و مدام ایراد بگیرد. پشت سرم مدام حرف نزند تا مرا

پیش بقیه خراب کند. دروغ نگوید، بیهوده حسرت زندگی مرا نخورد، زندگی ای که پر از چاله و چوله است.

اصلا ممکن است انسان هایی در سیارات دیگر زندگی کنند؟

جالب است؛ دلم می خواهد ببینم. حتما زندگیشان تفاوت هایی با اینجا دارد.

به نظرت روزی می رسد که همه به جایی دیگر نقل مکان کنند؟ البته این فایده ای ندارد. دوباره همگی در جای

دیگری می روند و باز آرامشی که می خواهیم یافت نمی شود.

مثلا فرزندانمان در سال های دور آینده چگونه زندگی می کنند؟ اصلا روی زمین زندگی می کنند یا روی ماه و مریخ؟

بیا بیشتر در این باره حرف بزنیم. بیا تخیل کنیم و دست های هم را بگیریم.

مبادا در این تخیلات دست یکدیگر را ول کنیم و جدا شویم. من اصلا دلم نمی خواهد در سرزمین های ناشناخته

گم شوم. حالا مثلا اگر جبر روزگار باعث شود از هم دور شویم چه؟ آنوقت باید با آن کنار بیاییم؟

کاش حکمت ها و قسمت ها هیچوقت طوری رقم نخورند که ما از هم دور شویم. آزرده خاطر می شوم از

تخیلاتی که مرا سمت قطب های منفی سوق می دهند. مثبت ها کجایید به دادم برسید.

وای ببین داریم به ماه می رسیم، این همان سفینه ای است که متعلق به خودمان شده و تا همیشه می توانیم

برای رفت و آمد از آن استفاده کنیم.چقدر شگفت انگیز است واقعا که ماه است، تک و فوق العاده و جذاب.

آن چاله های رویش را میبینی؟ شبیه صورتی ست که پر از چاله است. اما ما چنین پوستی را قبول نداریم و دنبال

صاف کردنش هستیم. همین ماه را ببین با اینکه پوسته اش سرشار از این چاله هاست باز هم همه دوستش

دارند و به یکی بودنش ایمان دارند.

راستش فکر می کنم دیگر نباید خیلی حساس باشم، باید خودم را با تمام چیز ها بپذیرم. ماه با این ماه بودنش

پر از چاله و چوله است، من نیز حالا که روی ماهم، دیگر این ایراد ها به چشمم نمی آیند!

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *