نوشتن مانند طناب زدن

نوشتن شبیه طناب زدن است. هر بار می پری تا طناب از زیر پایت رد شود و باز این عمل تکرار می شود.

می دانی در نوشتن هم باید مدام در حال پریدن باشی. درست است دوباره به زمین میرسی اما اگر هر روز همان پرش های کوچک را نداشته باشی دیگر پیشرفتی در کار نخواهد بود.

برای اینکه رشد کنی. آنقدر بپر تا چیزی موجب نشود تو زمین بخوری. اگر با آمدن طناب به زیر پایمان نپریم طناب محکم به مچ  پا  برخورد می کند آنوقت می بازیم و از نو باید آغاز کنیم.

پرش های کوچک در نوشتن موجب می شود هر چه جلوتر می رویم به پرواز در آییم. به همین راحتی ها نیست آنقدر باید بپری و دوباره به همان جایت برگردی تا بالاخره بگویند توانستی رکورد بزنی.

عرق می ریزی اما باید ادامه بدهی. عرق ها خشک می شوند اما تلاش های نکرده روزی تو را حسرت به دل خواهند کرد. آنوقت خسته و شکسته می گویی چرا درست از زمانم استفاده نکردم.

چرا نخواستم هر روز برای نوشتن تمرینی داشته باشم. این است ثمره ی پرش های ریز هر روز برای رسیدن به آن چه که در سر داری.

تا به حال چند بار طناب نوشتن به پایت برخورد کرده ولی دوباره بلافاصله شروع کردی و پریدی و پریدی تا رشد کنی. درست است سختی خودش را دارد اما پخته می شوی . ولی چنین هم نیست که بالاخره یک روز این پریدن ها تمام شود. همیشه باید برای پیشرفت و یادگیری این پرش های کوچک را داشته باشی تا نوشتن عادت همیشگی و کار هر روزت شود.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *