چرا کسی حرف مرا نمی فهمد؟

من فقط ساده ترین کلمات  را به کار می برم، البته امیدوارم،ولی بعضی وقت ها به نظرم طرز حرف زدنم خیلی عجیب می آید…

انگار کسی حرف مرا نمی فهمد و از من توضیح بیشتری می خواهد. نمی دانم چرا گاهی در مخمصه ی پیدا کردن واژه‌ای ساده‌تر گیر می‌کنم. نمی‌دانم مشکل از من است یا از آن‌ها که حرف مرا نمی‌فهمند.

چه فرقی می‌کند مهم این است که من بی‌نهایت با کلمات رفیقم. شاید کلمات مرا تسخیر کرده‌اند و گهگاه نمی‌خواهند کسی حرفم را درست بفهمد. دلم می‌خواهد یک بار برای همیشه به همه بگویم اندکی کتاب بخوانید تا حداقل حرف‌های من برایتان ملموس باشد. یک بار از یک نفر  پرسیدم  تو هم فکر می‌کنی حرف زدنم عجیب به نظر می‌رسد؟

او دلگرمم کرد. می‌گفت اصلا اینطور نیست اتفاقا آنقدر ارتباط زبانت با واژگان خوب و درست است که آدم دلش می‌خواهد پای سخنانت بنشیند . گرم و لطیف بیانشان می‌کنی. شبیه کسی که مدت‌هاست دارد در کنار واژگان نفس می‌کشد. راستش تا به حال کسی اینگونه از ارتباط من و کلمات نگفته بود. از او پرسیدم آیا شما کتاب می‌خوانید؟

با لبخند پاسخ داد: یک روز اگر نخوانم روزم شب نمی‌شود.

زیر لب گفتم آها همین را میکخواستم. بعد بلند‌تر گفتم تا او هم بشنود: تو از جنس منی. برای همین طعم واژه‌ها و بیانم برایت شیرین است.

خندید و من در چال گونه‌اش غرق شدم. گفت: کتاب خواندن باعث شده دیگر بیکار یا بی حوصله نشوم و مرا از جایی که نشسته‌ام به جاهایی می.کشاند که بی‌نهایت لذت می‌برم. چرا این لذت را از خودم دور کنم.

به نظرم افرادی که کتاب نمی‌خوانند هنوز نمی‌دانند که کتاب‌ها دست‌هایی مهربان و کاغذی هستند که همیشه کنارت می‌مانند فقط از آب متنفرند چون خیس که شوند کاملا نابود خواهند شد و دیگر نوشته‌هایشان محو و ناخوانا می‌شود.

او را در کتابفروشی دیده بودم. البته اولین بار نبود چون در یکی از دورهمی‌های کتاب هم با هم شرکت کرده بودیم.

بعد از صحبتمان او رفت و من نفسی راحت کشیدم. اینکه کسی تو را نفهمد حس بسیار بدی‌ست.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *