نقطهء اوج نویسنده

گاهی دلت می خواهد تا اوج پرواز کنی. همان جایی که پرنده های کمتری می روند. همان جایی که هر کسی جز با تلاش و اراده و پشتکار، توان ورود ندارد.

برای کسی که می نشیند و منتظر می ماند هیچ چیز نخواهند آورد. تا زمانی که بلند شود و یک قدم بردارد. قدم های متوالی و پشت سر هم موجب می شود عادتی نو ساخته شود. عادتی که به تو پر پرواز می دهد.

در کتاب حرکت در مه خوانده بودم که نویسندگان در مرحله ی سوم که به آن « ذوق زدگی» می گویند، ممکن است پا پس بکشند و یک حالتی از افسردگی بهشان دست دهد. برای اینکه نوشته شان مورد توجه قرار نگرفته و خواننده ی فرهیخته را جذب نکرده است. خواننده ی فرهیخته همان کسی ست که داستان یا نوشته ای را با دقت و حوصله می خواند. نظراتش را دقیق ارائه می کند و اگر با چیز خوبی رو به رو شد، آن را به بقیه هم می شناساند.

من فکر می کنم حالا در مرحله ی ذوق زدگی قرار دارم. باید حواسم را آنقدر جمع کنم تا در این مرحله جا نزنم و چیزی نتواند جلویم را بگیرد. همه ی نویسندگان مراحل را پشت سر هم طی کردند تا به سطح استادی و نبوغ رسیده اند.

راه میانبری وجود ندارد تا بدون اینکه بعضی مراحل را طی کنیم به مرحله های بعدی برسیم. ناچاریم تمام مسیر را به صورت خطی و پشت سر هم طی کنیم.

شاید یک عده آنقدر تلاششان زیاد باشد که در یک مرحله خیلی نمانند و سریع به مرحله ی بعدی صعود کنند. در کار نوشتن فقط باید تمرین داشت و نمونه های خوب را مطالعه کرد. کسی که نویسنده است دیگر دنبال این نیست تا ببیند بقیه چه می خوانند. او باید آنچه را که هیچکس نمی خواند را هم بخواند تا متفاوت از بقیه باشد.

اینکه فقط چشممان دنبال کتاب هایی باشد که همه جا حرفشان است دیگر نمی توان ما را نویسنده نامید.

بلکه یک نویسنده باید آثاری را بخواند و بیرون بکشد تا بفهمد افراد مختلف چه مسیری را طی کردند و حتی اگر با اثر خوبی مواجه شد می تواند آن را به بقیه هم معرفی کند تا دیگران نیز آشنا شوند.

اینگونه است که یک نویسنده در دنیای کتاب ها غرق می شود و آنقدر می خواند و می نویسد تا به یک فرم و محتوای مناسب خودش دست پیدا کند. و به بالاخره به مرحله ی استادی می رسد.

البته هر چه به سطح بالاتری برسی کار سخت تر  می شود. انتظارات بقیه هم از تو بالاتر می رود. اما من می دانم می شود در مسیر استوار ماند و با وجود تمام سختی ها و مشکلات باز هم ادامه داد. ما باید تمام توانمان را خرج کنیم و هیچ کجا پس انداز نکنیم که مثلا بعدا از استعداد و علاقه مان استفاده کنیم بلکه در مسیر باید با تمام وجود از آنچه داریم بهره ببریم.

اثری را چاپ کن که ارزشش را داشته باشد و چند سال بعد در کتابخانه خاک نخورد. بلکه هر سال به چاپ جدیدی برسد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *