از کدام درد باید نوشت؟

هنرمند هزاران درد دارد

اما در تمام زندگی خویش

تنها یکی از درد ها را می نویسد

(فرهاد پیربال)

 

درد ها بسیار است و کسی که هنرمند است هیچوقت تمام درد هایش را بازگو نخواهد کرد زیرا بعضی درد ها

چون رازی در دلش پنهان شده اند که هیچوقت دلش نمی خواهد آن را با کسی در میان بگذارد.

معمولا کسی که هنرمند است مخصوصا نویسنده با بیان یا بازگوی درد هایش در واقع می خواهد خودش را به آرامش برساند و انتشار آن نوشته شاید باعث شود دیگری هم همزاد پنداری کند و حالش بهتر شود.

این همزاد پنداری بر درد آن فرد نیز مرهم می شود. چون دردی که نمی تواند بازگو کند را کسی دیگر نوشته و باعث شده او نیز بتواند بغضش را خالی کند؛ حتی دلش بخواهد آن نویسنده را در آغوش بکشد.

 

آه چقدر درد داریم

چه درد هایی که در اعماق قلبمان جا خوش کرده اند و هیچوقت بروزش ندادیم.

فقط در گوشه ی تنهایی خود زانوی غم بغل گرفتیم و آرام و بی صدا با آهنگی غمگین اشکمان جاری شد.

کسی نگفت چرا بینی و چشمانت قرمز شده است. و کسی نبود در آغوشش زار بزنیم و او زیر گوشمان بگوید:

“سینه ام دکان عطاری ست

دردت چیست؟”

و اشک هایمان سیل آسا تر بر شانه هایش بریزد. هق هقی بلند شود . او هیچ نگوید و تنها با دستش هر از گاهی

آرام به پشتمان بزند تا بفهمیم کسی اینجا کنارمان نشسته و هیچ فاصله ای با او نداریم.

سپس در میان دست های گرم و نوازشگرش آرام شویم.

من می دانم از درد ها که بنویسی جای زخمش بیشتر می سوزد اما می دانی مانند چیست؟

مانند وقتی ست که بتادین را روی زخمی می ریزی و سوزشی ایجاد می شود اما ضد عفونی اش می کند.

نوشتن هم همین است از دردی می نویسی و آن درد در جای جای وجودت نمایان می شود اما بعد میبنی درد ها

از جایی که نمی دانی فروکش کردند گویا اصلا وجود نداشتند.

آتش بعضی درد ها خاموش نمی شود. بلکه مانند زغالی گداخته که آتش درونش قرمز شده است در گوشه ای از وجودمان باقی می ماند . خدا نکند روزی جرقه ای آن را زنده کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *