ساده نویسی و ملموس نویسی

 ۱٫ چگونه ملموس تر بنویسیم؟
۲٫ آیا ملموس نوشتن کار ساده ای است؟
۳٫ ساده نویسی همان ملموس نویسی است؟
۴٫ آیا ساده نویسی به جذب مخاطب کمک می کند؟
۵٫ چرا یک عده دلشان می خواهد پیچیده و دشوار بنویسند؟
۶٫ آیا آن ها فکر می کنند اینگونه ارزش کارشان بالاتر می رود؟
۷٫ چطور ساده نویسی را جایگزین پیچیده نویسی کنیم؟
۸٫ آیا هر کسی مخاطب ساده نویسی است؟

 

همه ی این سوالات ناگهان به ذهنم رسیدند و حالا وقت آن است که بهشان پاسخ بدهم. در حد توانم آنچه می دانم و تجربه کردم را می نویسم.

هر نویسنده ای باید به پدیده های اطرافش از زاویه ای متفاوت بنگرد. همان زاویه ای که هیچکس به آن توجه نمی کند و ساده از کنارش رد می شود. وقتی یک نویسنده آن چیز ها را به رشته ی تحریر در می آورد، خواننده موقع خواندن ممکن است بگوید: اع منم اینو دیده بودم اما انقدر با دقت و جزئیات بهش توجه نکردم. چقدر دقیق و ملموس توصیفش کرده.

اینجاست که مهارت نویسنده به چشم می آید.توصیف دقیق و ملموس جزئیات موجب تصویرسازی در ذهن مخاطب می شود که بعد ها او فکر می کند فیلمی با تمام آنچه خودش تصور کرده دیده است.

به تصویر کشیدن تمام شخصیت ها موجب می شود مخاطب ارتباطی عمیق تر با او برقرار کند. حتی می توانیم این ارتباط را طوری شکل دهیم که در اذهان ماندگار شوند و این هنر یک نویسنده است که آن را به رخ مخاطب می کشد. این کار را خیلی زیر پوستی باید انجام داد.

یک عده فکر می کنند ادبی نوشتن یعنی سخت و پیچیده کردن آنچه می خواهند شرح دهند. و اینگونه بقیه فکر می کنند آن ها خیلی چیز بارشان است و اطلاعات بسیاری دارند در حالی که این کار موجب می شود مخاطب از ما دور شود و دیگر حوصله ی خواندن آثار ما را نداشته باشد.

گویا خود نویسنده دارد با دستانش مخاطب را از خویش دور می سازد. این اصلا به نفعش نیست. البته قرار نیست همه ی افراد مخاطب یک اثر تخصصی باشند. زمانی که یک کار تخصصی می شود باز هم نویسنده بهتر است ساده بنویسد و تنها چیز هایی که متن را سخت می کنند اصطلاحاتی تخصصی هستند. برای کسی که در آن حوزه فعالیت می کند باید آن اصطلاحات آشنا باشد یا آن اثر را مطالعه می کند تا یاد بگیرد.

باری ساده نویسی بسیار زیباتر است و جلوه ی بهتری به نوشته ی ما می دهد.

برخی ساده نویسی را با چرند نویسی یکسان می دانند در حالی که ساده نویسی کاملا بحثش فرق می کند.

این کار یک مهارت است و کسانی می توانند ساده بنویسند که زیاد می نویسند و مطالعه دارند. همچنین کسی که تجربه ی بیشتری در نوشتن داشته باشد. در حالت کلی این کار سخت است.

باید بتوانی یک حس را در بهترین و ساده ترین حالت بیان کنی و همگی حظ ببرند و مفهوم را درک کنند.

مثلا ماجرا یک روز را می توانیم خیلی ساده و جذاب مکتوب کنیم طوری که بقیه فکر کنند در حال خواند یک داستان هستند و می خواهند بدانند تهش چه اتفاقی خواهد افتاد.

تجربه به من ثابت کرده که هر چه پدیده های اطرافم را ساده تر به نگارش در آورم جذاب تر به نظر می رسد و استقبال از آن بیشتر هم می شود.

قبلا فکر می کردم نمی توان ساده نوشت طوری که جذابیت کار از دست نرود اما بعد از مدتی تمرین و نوشتن یادداشت های روزانه این کار برایم راحت تر شد.

هر چه بیشتر تمرین کنیم و روزانه از تمام کار ها بنویسیم دستمان روان می شود و می توانیم کم کم در داستان ها هم ساده نویسی را رعایت کنیم.

ساده و پر مایه نوشتن مهم است. باید طی سال ها ممارست و تمرین این مهارت را بدست آورد.

سادگی سرشار از زیبایی ست البته باید با پرمایگی همراه باشد.

 

مطالب مرتبط

2 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *