مواظب باش خودت را گم نکنی!

نفهمید کجا دارد می رود. فقط رفت و در خودش گم شد. در خودت که گم شوی هیچکس نمی تواند نجاتت دهد. اما اگر در کسی گم شوی  با یک کار اشتباه به زور هم که شده خودت را بیرون می کشی تا راهی درست را انتخاب کنی. موافق روز های نیستم که در کسی گم می شوم. گاهی حاضرم تنها در خودم گم شوم که دیگر به کسی متصل یا وابسته نباشم. بالاخره شمایل آدمی به گونه ای است که خودش می سازد.

چرا ما باید خودمان را زشت بسازیم و فکر کنیم زیبا شده ایم؟

دیروز زنی را در یک فروشگاه دیدم. لبش پروتز بود و گونه هایش هم انگار ژل تزریق کرده بود. خیلی خوب دقت نکردم اما در همان اولین نگاه ترسیدم. دلم نمی خواست دیگر نگاهش کنم. چشمانش انگار عصبانی بود. حس کردم لبخندش هم دلنشین نیست. من ایرادی از خلق نمی گیرم چون خودم پر از ایراد های باطنی ام. من فقط می خواهم بگویم چرا آدم ها با هزار عمل و جراحی فکر می کنند زیبا شده اند در حالی که یک عده حتی چند درجه نسبت به قیافه ی قبل خودشان هم تنزل پیدا می کنند.

چقدر آدم ها روی هم تاثیرگذارند. یکی حس می کند به اندازه ی کافی زیبا نیست برای همین حاضر است هر کاری کند که چون باربی که تنها یک عروسک است شود و همه به به چه چه کنند. خب چند روز می خواهی اینگونه زندگی کنی؟ به قیافه ی خودت که در آینه نگاه می کنی ترس برت نمی دارد؟ با خود نمی گویی این اصلا خودم نیستم؟ یا حتی با خودت غریبه نمی شوی؟

طبیعی بودن همیشه زیباتر است. ما را خداوند آفریده است و همگی منحصر به فردیم . فکر کن شبیه ما هیچ کجا پیدا نمی شود و نخواهد شد. خداوند چقدر وقت گذاشته تا ما به دنیا بیاییم. البته آن وقت و درکی که در ذهن ماست متفاوت از عالم خدایی ست. بالاخره همین طور است.

شبیه جلادی به جان خودمان می افتیم و نمی دانیم مانند مداد داریم خودمان را می تراشیم و کوچک می شویم. شک نکن یک روز از آن قیافه ای که برای خودت ساختی هم خسته می شوی و نمی دانی چکار کنی.

مطالب مرتبط

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *