دنیایِ جذابِ واژگان| چگونه می توان با کلمات پیوندی عمیق تر برقرار کرد؟

بخشی از کتابی که مشغول نوشتن آن هستم:

معمولا اولین چیز هایی که نوشته می شود و اولین کلماتی که به ذهنمان راه پیدا می کنند همان هایی هستند که زیاد استفاده می کنیم یا در طی مدتی مدام در نوشته ها و گفتگو هایمان مثل آب خوردن حاضر می شوند و دستشان را بالا می گیرند. حالا تویی که به نوشتن علاقه مندی تا به حال دنبال واژگان غایب رفته ای؟

آن هایی که هیچوقت در جاده و مسیر ذهنت نبوده اند یا آنقدر کمرنگ بوده اند که یک بار به کار بردی و دیگر از یاد رفتند. شاید هر واژه ای که از دل رفت از دیده هم خواهد گریخت. باید دنبال کلمات دوید. فراموش نکن که کلماتی که برایت غریبه هستند و تو را نمی شناسند زود از دستت فرار خواهند کرد. وقتی آن ها را در جایی خواندی سریع بقاپ و در نوشته هایت حتی اگر مسخره شد آن را بکار ببر. بدان این به نفع توست. آنوقت آن واژه با تو رفیق خواهد شد طوری که خودش به استقبال متن هایت خواهد شتافت.

مثلا در حال نوشتن یک متن هستی ناگهان واژه ای از ذهنت روی کاغذ چکه می کند. بعد خودت می مانی که چگونه بدون اینکه فکر کرده باشی در جایگاه مناسب خودش را رسانده تا جمله ای را شکیل تر کند. خود واژه به تو خواهد فهماند که هر چه مرا بیشتر به کار ببری من جایی تو را شگفت زده خواهم کرد چون مرا محترم شمرده ای و گرامی داشتی. سعی داشتی هر کجا که شده حتی وقتی ملزم نشدی مرا به کار ببری و در آغوشت سفت بفشاری.

و در وسط جمله ای آرام  مرا روی صفحه نشاندی. واژه می فهمد پس آن را دست کن نگیر.

 

کلمات، بازیگران متن ما

در هر متنی باید از واژگان مناسب خودش استفاده کرد. مثلا نمی شود در متون مدرن و امروزی کلمات کهن و قدیمی را به کار برد این امر توی ذوق می زند و مخاطب را دل زده خواهد کرد.

برای هر فیلمی بازیگران مناسب آن انتخاب می شوند. پس در هر متنی هم باید بازیگرانی متناسب با آن انتخاب کرد. بازیگران متن ها کلمات هستند. یک سری در صحنه به عنوان بازیگران اصلی ایفای نقش می کنند. و گروهی دیگر به عنوان بازیگران فرعی هستند.

به عقیده ی من زبان و کلمات ارتباطی عمیق و گسترده دارند. آنچنان که هر چه بیشتر وارد این رابطه شوی در تونلی پیچ در پیچ گم خواهی شد. اما بدان حتی اگر غریبه باشی همین کلمات هستند که در هر گذر با تابلویی که با نام هایی مزیین شده است راهنمایی ات خواهند کرد.

باری، هر واژه تو را از ابتدای خط تا انتهایش همراهی خواهد کرد تا اینکه به جایی که می خواهی برسی. پس هیچوقت تصور نکن لا به لای واژگان گم خواهی شد بلکه پیدا تر از پیدا می شوی. حتی ممکن است خود درونی ات که سال هاست در نهادت گمش کرده ای را پیدا کنی.

می گویی چطور؟ به تو خواهم گفت که با بهره گیری از واژگان و نوشتن از خود به چه درجه ای از خودشناسی خواهی رسید.

راستی تا به حال با واژگان بازی کرده ای؟ پس اگر این کار را نکردی حتما با من و این کتاب همراه شو تا همبازی واژگان شویم و روی سرسره ی ایده های بکر و کلمات سر بخوریم و سر از دنیای خیال در آوریم.

به رنج، برنج

یک روز که برای ناهار سر سفره نشسته بودم، پدر تلویزیون را روشن کرد تا اخبار گوش دهد. من به شخصه اصلا اخبار گوش نمی دهم و مخالف سر سختش هستم چون خبر ها جز اینکه ذهنت را مغشوش کنند کار دیگری نمی کنند و معمولا با حس های خوب همراه نیستند. بعد از چند خبر، خبری در رابطه با کشاوزی و محصولات و مصاحبه با یک کشاورز را نشان داد. حضور ذهن ندارم که دقیقا چه می گفتند و مشغول بردن قاشق حاوی برنج و محتویات دیگر به سمت دهانم بودم که مادر گفت: چه جالب چون برنج با سختی به دست میاد بهش این اسم رو دادن و من هم با ذوق خاصی گفتم دقیقا، باید دربارش بنویسم. (چون هر چیز که برایم جالب باشد سزاوار این است که مکتوب شود.)

تو تا به حال به واژه ی برنج فکر کردی؟ راستش من قبلا هم این را شنیده بودم اما چندان توجه ویژه ای نکردم. کشاورز با رنج و مشقت مراحل را طی می کند و مدت ها منتظر می ماند و خاک و آب و کودش را فراهم می کند سپس در انتها به رنج ، برنج نصیبش می شود.

جذابیت موضوع آنجایی آشکار می شود که تو کلمه ای را برداری و از چارسوی آن نظاره ای کنی. اصلا شاید چارسو کم باشد. به تمام ابعاد ظاهری و باطنی اش باید توجه شود.

اینجاست که کلمات برایت چون مرواریدی ارزشمند می شوند که تو حاضری تمام معادن را بشکافی تا به آن برسی. تازه می دانی هر کلمه از میان چه آتش هایی گذشت تا به اینجایی که ما هستیم رسید؟

به راستی کلمات مهم ترین ابزار ما هستند ، نه فقط برای نویسندگان بلکه برای تمام بشر حیاتی بوده و هستند.

مطالب مرتبط

8 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *