“مخدوش” کلمه ای که فکرم را درگیر کرد

مخدوش: خدشه دار شده،پاره شده، چیزی که دیگر قابل خواندن نیست.

این کلمه را  از مامور اداره پست برای بسته ای که حدودا هجده روز از ارسال آن گذشته و هنوز به دستم نرسیده بود، شنیدم. مامور می گفت آدرس روی بسته مخدوش شده و مشخص نبود که براتون بیارن.

به کلمه اش فکر کردم. آیا دل هایمان هم قابل مخدوش شدن است؟ ممکن است کسی  دلمان را  با حرف هایش بخراشد؟ بله می تواند خیلی هم خوب می تواند . طوری که از ناسوری رنج ببریم.

در دنیای امروز همگی به نوعی مخدوش شده ایم. یکی با فشار های شدید اقتصادی، دیگری با فشار های عاطفی و دیگری هم با بیماری و درد و از دست دادن.

شاید در این دنیا باید جایی داشته باشیم تا محل بهبود مخدوش شدگان باشد. قطعا آنجا یکی از شلوغ ترین مکان ها میشد زیرا خیلی از افراد دچار این حس و حال هستند.

خدشه های بسیاری را از آدم ها می خوریم اما باز هم کاری که خطاست را تکرار می کنیم. چرا؟

آیا لذت می بریم خودمان را اسیر رنج ها کنیم؟

شاید حس هایی که در مقابل رنج ها دریافت می کنیم ارزشش را دارد که باز کاری که نباید را تکرار می کنیم. ما باز هم به آدم ها اعتماد می کنیم. زره از تن می گشاییم و با دلی زخمی و بی مرهم و بدنی چاک چاک قدم در راهی می گذاریم که گرگ های گرسنه در مسیرش منتظر طعمه ای نشسته اند.نمی دانم این مخدوش شدن کجای این زندگی قرار است بهبود یابد.

  •  به من دروغ گفتند که مخدوش شده است در حالی که نیمی از نشانی با کمی دقت مشخص بود.
  • پیراهنش را از تن در آورد . تمام تنش خیس عرق بود. خیسی ای که با خون مخلوط شده بود.نامه ای از جیبش بیرون کشیدم. مخدوش و غیر قابل خواندن شده بود. طوری که لکه های خون روی کلمات را پوشانده  و مخفی شان کرده بودند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *