در هر شرایطی نوشتن را فراموش نکن

هر زمان که افکار روی سرم آوار می شوند، نیاز شدیدی به نوشتن پیدا می کنم. انگار در جاده ای ناآشنا گم شده ام و تنها راهی که مرا به مقصد می رساند یک قلم و کاغذ است. اینکه با نوشتن می توانم به افکارم نظم بدهم.

بدیهی ست که نشود سریع فکر ها را سر و سامان داد تا دیگر بیهوده بهم ریختگی ایجاد نشود اما در همان لحظاتی که دلت به شدت می خواهد از آنجایی که هستی دور شوی، کافیست صفحه ای را مقابلت باز کنی و از جایی که در آن هستی فرار کنی.

گاهی مه ای غلیظ باعث می شود که مسیر را درست نبینی همان هنگام ماشینت را کنار بزن و بنویس. حتما الان می گویی این مست است که می خواهد از هر فرصتی برای نوشتن استفاده کند. ما این وسط ترس و دلهره  دارد مثل خوره جانمان را می گیرد و می خواهیم زودتر از منطقه ای که در آن گیر افتادیم ، خارج شویم. او گوشه ای آرام نشسته و دارد می نویسد.

آن ها نمی دانند درون مغزت چه طوفانی در حال رخ دادن است برای همین بی فکری دارد خرخره شان را می گیرد و اگر حرفشان را نزنند خفه می شوند. بگذار بزنند  وگرنه مرگشان گردن تو می افتد.

اما تو اصلا بهشان محل نگذار. بگذار بگویند مست لایعقل یا دیوانه است. بعد خودشان می روند پی کارشان.

هر چقدر به نظرات دیگران بیشتر توجه کنی تمرکزت را از دست خواهی داد. پس حواست به آنچه که داری برایش تلاش میکنی باشد. نگذار جرقه های لحظه ای از دست بروند. ایده های تازه را قبل از به دنیا آمدن به قتل نرسان و بدون توجه به نظر بقیه بگذار آن ها جاری شوند تا شاید همین ایده های ناگهانی راهی تازه را به تو نشان دهند.

آنچه بیش از هر چیز دیگر می خواستم نوشتن بود. هیچ چیز دیگری،هیچ چیز.

_عاشق| مارگریت دوراس

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *