با نوشتن می فهمم چه کسی هستم

برای فردا های دور ، برای روز های نیامده می نویسم. می نویسم تا اگر روزی سراغ این نوشته ها آمدم بدانم در آن تاریخ چه در دل داشتم و در ذهنم چه چیز ها می گذشت. در هر سنی ممکن است یک سری چیز ها برای تو مهم شود که مثلا وقتی بزرگ تر شدی آن دغدغه برایت حتی وجود نداشته باشد. بخندی و گذر کنی. این است زندگی و زیباست که می توانی تغییر کنی، پخته شوی و هیچوقت عقب گرد نداشته باشی. یادت بیاید رو به جلو قدم برداری.

برای خودم می نویسم و با نوشتن یاد می گیرم چگونه روز ها را بگذرانم. با نوشتن دغدغه هایم را بازگو می کنم. و گاهی راه حلش را هم لا به لای کاغذ ها یا فایل ها پیدا می کنم. در گذشته فکر نمی کردم نوشتن ممکن است حتی مشکلم را حل کند.

 

به راستی اگر آن روز هایی که گریه خوراک شب و روزم شده بود دفتری بر می داشتم و به جای گفتگو با دیگری آن ها را می نوشتم چه میشد؟ به نظر می رسد حالم عوض میشد.

شاید راه حلی برای مشکلم پیدا می کردم. هر کاری را در زمان خودش می فهیم که تا چه اندازه تاثیرگذار است.

حرف هایی هستند که نمی توانیم با هیچکس آن ها را در میان بگذاریم اما می شود صفحات کاغذ را چون یک همدم به همراه داشت و هر کجا که حسی بد به سراغمان آمد در آن بنویسیم و ترسی هم از قضاوت شدن نداشته باشیم.

نوشتن یک حس ارزشمندی به من می دهد. هر که می نویسد قطعا بیشتر به جنبه های مختلف چیزی فکر می کند.

خوشحالم در این مسیر قرار گرفتم و این چیز کمی نیست. بالاخره هر کاری اوج و فرود های مخصوص خودش را دارد این نیز همینطور است.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *