در جهان خیال، با واژگان قدم می‌زنم

اینجا آموخته‌هایم درباره‌ی نوشتن، نویسندگی، زبان و کلمات را با شما به اشتراک می‌گذارم.

تازه ترین نوشته های من
عاشقانه ها

لباس عشق را به تن کن

می‌دانی گاهی اوقات عشق را زیر پوست شب حس می‌کنم. عشق شبیه لباسی‌ست که باید به تن آدمی بیاید. باید بفهمی آیا این لباسی که تنت کردی واقعن همانی‌ست که می‌خواستی یا خیلی باید تنگ یا گشادش کنی تا به تنت بیاید. لباس من خیلی زیباست، درست که اولش توی

ادامه مطلب »
امام
داستانک

دویدن برای رهایی

دویدم. آنقدر دویدم که از نفس افتادم. کسی دور و برم نبود. انگار در یک برهوت گیر افتاده بودم. هنوز باید می‌ماندم. شاید این آخرین بار بود اما من  برای اولین بار خودم را می‌دیدم. در یک آینه‌ی بزرگ که قطره‌های خون رویش پاشیده شده بود. خواستم فرار کنم اما

ادامه مطلب »
نوشتن و نویسندگی

باید بیشتر بنویسم| تله‌ی بی‌زمانی

باید بنویسم. بیشتر از  خودم باید بنویسم. دست‌هایم را بستند. چه کسی؟ نمی‌دانم. فقط گاهی سخت‌گیر‌ی‌های خودم باعث می‌شود دفترم را باز نکنم و ننویسم. زندگی یعنی همین لحظه. یعنی من الان کجال هستم و می‌خواهم برای خودم چه کارهایی انجام دهم. یعنی یک بار برای همیشه فریاد بزنم من

ادامه مطلب »
معرفی کتاب
درباره نویسندگی