در جهان خیال، با واژگان قدم میزنم
اینجا آموختههایم دربارهی نوشتن، نویسندگی، زبان و کلمات را با شما به اشتراک میگذارم.
ذهن جرم بسته که خلاقیت از آن رخت بسته
آهنگها، کلامها، موسیقیها، نامها، نُتها، نغمهها و حسهایی که با وجود آدمی آمیخته میشوند تا سخنی میان بشریت جاری کنند. همان حرفی که هیچکس با هیچ زبانی نتوانست بگوید. و این بسیار زیبا و دلنشین است. قایقها به مقصد همیشگیشان میرسند و شاعرها به خلاقیت و شعر و شعور. نامها
یک کشتی برای همه
شاید یک روز در همین حوالی کشتیای پیدا شود که کنار دریایی لنگر انداخته باشد. یک کشتی برای نجات بشریت. تو نیز جایی میان همه داری و میتوانی بهترین خودت را پیدا کنی و آنجا بگذاری. همیشه یادت باشد به فکر خودت باشی. دنبال کسی نباش. هر کسی بخواهد خودش
دیوار محدودیت را بشکن
من همیشه دلم میخواست متفاوت باشم. از عادی بودن و شبیه بقیه شدن خوشم نمیآمد. انگار کارهای متفاوت را دوست داشتم. مثلن اگر کسی مثل بقیه دلش میخواست وارد رشته پزشکی شود، من رشتهای دیگر که شاید کمتر کسی به سمتش میرفت را انتخاب میکردم چون اصلن پزشکی و شاخههایش