در جهان خیال، با واژگان قدم میزنم
اینجا آموختههایم دربارهی نوشتن، نویسندگی، زبان و کلمات را با شما به اشتراک میگذارم.
شاتهای موفقیتآمیز | آموزش هنر عکاسی| قسمت اول
از خستگی سرش را به صندلی تکیه داده بود. همه میدانستند او تنها کسیست که هیچگاه در تیم جا نمیزند اما انگار آن روز با بقیهی روزها فرق داشت. تارا تصمیمش را گرفته بود. او بارها استعفایش را روی برگهای مینوشت و پارهاش میکرد اما این بار مصمم شده بود
پر از حرفیم و تقصیر هیچکس نیست
پر از حرفم. پر از حرفهایی که ننوشتم و دلم نمیخواهد از یاد بروند و بشوند مثل هزار هزار چیزی که حالا ذرهای ازشان در خاطرم نمانده است. البته شاید یک چیز کلی از یک خاطره را به یاد داشته باشم اما با جزئیات آن را به خاطر ندارم و
پاداشهایی که به هیچوقت به حسابمان واریز نشدند
فرشتگانِ پاداش وقتی اسم پاداش میآمد یاد کتاب دین و زندگی مدرسه میافتادم. اینکه هر کاری در دنیا و آخرت پاداشی دارد. حالا بحث میرفت سمت آن که پاداش کارهای نیک و بد ما چیست؟ یادم است وقتی بچه بودم بهمان میگفتند: دو تا فرشته که مامور نوشتن اعمال ما