معادلات یک زندگی

مهیار      من اصلا نمی دونم زندگی چیه.

گیلان

هیچوقت گرگ و میش صبح دست کرده ین توی لانه مرغ ها که تخم گرم درشتی رو از زیر  یه مرغ کاکلی بردارین؟ و دیده ین که اون مرغ کاکلی یک پاشو بلند کرده و گردن کشیده، با چشم های ثابت شیشه ای نگاه مضطرب به اطراف می کنه؟ – یا مجسم کنین… طفل قنداقه ای که شیر گوارایی خورده، و حالا دست و پایی می زنه و خنده های با صدای شیرینی می کنه. در حالیکه شما اخم کرده ین و فیلسوفانه به اش می گین:

ای کودک پلشت! بدان که خنده های تو کاملا احمقانه است؛ زیرا اندکی بعد خودت را زرد و لیز کرده جیغ بنفش می کشی!

و طفل مربوطه لا به لای دست و پا و خنده ناگهان صدای ملوسی در می کنه که ترجمه دقیقش می شه این: ای فیلسوف مکرم! بدان که خنده و گریه و این عمل قبیح بنده حاکی از سلامت جسمانی و نشاط روانی من است. مابقی سیم های خارداری است که به قنداق من پیچیده ای و نشاط مرا کور کرده ای!

(در خنده مهیار لبخند می زند؛سپس آرام به یک نقطه عمیق می شود.) یا… دختربچه نازی که بستنی دست شه و دماغ و دهنش آغشته به شیر بستنی شده، و اون با زبان کوچولوی خودش عین گربه دور لب هاشو لیس می زنه و با چه ملاحتی مواظب دست های تپلی شه که بستنی نریزه.

(با نگاه هوشمند.)  اگه این منظره ها کمی شما رو به وجد می آره… زندگی همینه.

 

 زندگی چیست؟

گاهی فکر می کنی زندگی خیلی پیچیده تر از این حرف هاست اما وقتی عمیق و با تمام جزئیات به آن می نگری می فهمی چقدر همین چیز های به ظاهر کوچک می تواند آدمی را سر ذوق بیاورد.

این روز ها حس می کنم خود واقعی ام را گم کردم و چیزی مرا سر ذوق نمی آورد. شب ها انگار باری سنگین روی قلبم می نشیند و قصد بلند شدن ندارد. چقدر توصیف این حس سخت است . هر چه دنبال واژه ای مناسب می گردم نمی دانم چگونه باید آن حس بی حسی را توضیح دهم.

به راستی زندگی چیست؟ چرا زندگی می کنیم؟ قرار است به چه برسیم؟ روز ها از پی هم بروند و روزی دیگر

بیاید که چه شود؟

دیروز که کتاب ملودی شهر بارانی را تمام کردم، رفتم ادامه ی کتاب ایکیگای را خواندنم.

قسمتی مرا به فکر وادار کرد :

آیا کسی که شیفته کارش باشد، می تواند بازنشسته شود؟

 

به راستی وقتی عاشقانه کاری را دوست داشته باشیم هیچوقت دلمان می خواهد از آن بازنشسته شویم؟!

 

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *