شفقت به خود

در کتابی به واژه ی شفقت برخوردم. به معنایش دقت کردم. دلسوزی،عطوفت،مهربانی از معانی این واژه بودند.

بیشتر درباره اش فکر کردم. واژه ها خودشان راه می دهند تا هزاران هزار واژه ی دیگر را دربارشان تولید کنی.

شفقت به خود یکی از مهم ترین بخش هایی بود که توجهم را جلب کرد.

آیا ما نسبت به خود مهربان هستیم؟ فقط برای دیگران دل می سوزانیم یا خودمان هم گاهی در این میان قرار می گیریم؟

ما آدم ها شاید به اندازه ای که با دوستمان مهربان هستیم با خودمان اینطور رفتار نکنیم. مخصوصا وقت هایی که درد یا گرفتاری داریم یا زمانی که اتفاقی رخ می دهد.

می گوییم اگر فلان کار را نمی کردم، اگر آنجا اینطور حرف نمی زدم، اگر خودم را زودتر تغییر می دادم و اگر های متعددی که به گذر ذهنمان می خورند و ما را نسبت به خود دلسرد می کنند.

زمانی که از خودمان دلسرد می شویم دیگر خودمان را دوست نداریم و مدام دید سرزنشگرانه نسبت به خود می گیریم. اشتباهمان همین است.

در هر شرایطی حتی اگر کسی در کنارمان نیست باید منطق و احساس را روبروی هم بنشانیم .اول از همه درباره ی موضوعی که خودمان را برایش مدام سرزنش می کنیم ، فکر کنیم و جوانب امر را بسنجیم.

بعد بی طرفانه اعلام کنیم که اینجا مهربانانه برخورد نکردیم یا زیادی دلسوزی کردیم و این سبب شده از راهی که داشتیم می رفتیم، باز بمانیم.

شفقت به خود را نباید نادیده گرفت بلکه باید در زمان درست سراغش رفت. حتی اگر مقصد تمام اتفاقات ما باشیم.

وقتی نسبت به خود این حس را جدی می گیریم آنوقت می توانیم بهتر آن را برای دیگری هم به کار ببریم.

ما از خود هم انتظاراتی داریم که گاهی اوقات توان انجامش را ممکن است نداشته باشیم.

با خود مهربان باش. حتی اگر سنگ از آسمان ببارد و سرت را زخمی کند، تو گمان می کنی باید جایت را زودتر عوض می کردی. اینجاست که سرشکستگی را به دل شکستگی می رسانی.

چنانچه دلسوز دیگران هستی ابتدا خودت را دریاب و دلسوز خود نیز باش.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *